داد زدن، غریدن، غرش کردن، خروشیدن، داد کشیدن، خرناس کشیدن
boom(فعل)
غریو کردن، غریدن، بسرعت درقیمت ترقی کردن، توسعه یافتن، غرش کردن
fulminate(فعل)
اعتراض کردن، منفجر شدن، غریدن، محترق شدن، رعد و برق زدن، با تهدید سخن گفتن، داد و بیداد راه انداختن
thunder(فعل)
غریدن، غرش کردن، رعد زدن، آسمان غرش کردن، با صدای رعد اسا ادا کردن
rave(فعل)
غریدن، دیوانه شدن، با بیحوصلگی حرف زدن، جار و جنجال راه انداختن
peal(فعل)
غریدن، ترق و تروق کردن، هیاهو و غوغا کردن، صدای گوشخراش دادن
rumble(فعل)
غریدن، فهمیدن، صدای ریز و سنگین دراوردن
پیشنهاد کاربران
واژه غریدن معادل ابجد 1264 تعداد حروف 5 تلفظ qorridan نوع اسم مصدر ترکیب ( مصدر لازم ) مختصات ( غُ رّ دَ ) ( مص ل . ) واژه ی غریدن از ریشه ی واژه پارسی غر است. واژه غر ... [مشاهده متن کامل]
معادل ابجد 1200 تعداد حروف 2 تلفظ qor نقش دستوری اسم ترکیب ( صفت ) [قدیمی] مختصات ( غَ ) ( ص . ) آواشناسی qor الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 واژه ی غر از ریشه ی واژه پارسی کژ است. واژه کژ معادل ابجد 27 تعداد حروف 2 تلفظ [kaž] نقش دستوری صفت ترکیب ( صفت ) [مقابلِ راست] [قدیمی] مختصات ( کَ ) ( اِ. ) آواشناسی kaZ الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 واژه کژ از ریشه ی واژه ی پارسی چنگ است 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 واژه چنگ از ریشه ی واژگان پنجه و چنگال، از پارسی میانه ( cng /čang/، �چنگ� ) . هم خانواده پهلوی مانوی ( šng /šang/، "چنگ" ) ، سغدی مانوی ( cyngry' /čingaryā/ ) ، [نیاز مانوی] ( cngry' /čangaryā/، " ( نوعی ) ساز موسیقی، ( نوعی ) چنگ� ) ; همچنین به عربی صَنْج ( شنج ) وام گرفته شده از پارسی میانه مربوط می شود. منابع ها. فرهنگ فارسی به پهلوی ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی فرهنگ واژه های اوستا فرهنگنامه کوچک پهلوی فرهنگ فارسی به پهلوی فرهنگ زبان ایرانی باستان فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی تاریخچه واجهای ایرانی فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی فرهنگِ سَنسکریت - فارسی