flood (فعل)غرق کردن، سیل گرفتن، طغیان کردنdeluge (فعل)غرق کردن، طوفان ایجاد کردنdrown (فعل)غرق کردن، غرق شدنwhelm (فعل)احاطه کردن، غرق کردن، چپه کردن
بسیلاب دادن . [ ب ِ س ِ دَ ] ( مص مرکب ) در آب فروبردن یعنی غرق کردن : گرد برمی آرد از رنگین لباسان چشم شوردادشبنم دفتر گل را به سیلاب نظر. صائب ( از آنندراج ) . و رجوع به سیلاب شود.در آب خفه کردن+ عکس و لینک