غرغره کردن


    gargle
    to gargle

مترادف ها

gurgle (فعل)
جوشیدن، غرغره کردن، شرشر کردن

gargle (فعل)
غرغره کردن

پیشنهاد کاربران

غرغره کردن: [ اصطلاح در تداول عامه ]حرفی را زیرلب / نامفهوم تکرار کردن، بدون فکر از روی تقلید گفته های دیگران را به زبان آوردن
( ( ماه منیر آینه را گذاشت توی کیف و به آرزو چشم غره رفت و رو کرد به آیه که لب ور چیده بود "حرف های مادرت و شیرین را غرغره نکن . مهمانی رفتن و مهمانی دادن و جواهر خریدن هیچ کار بدی نیست " ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 138. ) )

بپرس