غرغر کردن


    to grumble

فارسی به انگلیسی

غرغر کردن از شدت خشم
groan

غرغر کردن از شدت درد
groan

غرغر کردن سگ با دندان های نمایان
snarl

مترادف ها

grumble (فعل)
ژکیدن، گله کردن، غرغر کردن

murmur (فعل)
ژکیدن، غرغر کردن، من من کردن، غرولند کردن، زمزمه کردن

grudge (فعل)
لرزیدن، غرغر کردن، بخل ورزیدن، لجاجت کردن، غبطه خوردن بر، رشک ورزیدن به

chide (فعل)
سرزنش کردن، عتاب کردن، گله کردن از، غرغر کردن

growl (فعل)
غرغر کردن

mutter (فعل)
غرغر کردن، من من کردن، غرولند کردن، جویده سخن گفتن

پیشنهاد کاربران

نالیدن و اظهار نارضایتی کردن
غُرغُر کردن:رِق رِق کردن، سخن گفتن اعتراض آمیز.
در گویش شهرستان بهاباد به جای غُرغُر کردن از کلمه ی مرکب رِق رِق کردن استفاده می شود. غُرغُر کردن و رِق رِق کردن از جمله رفتارهای فرد بهانه گیر است که ممکن است در هر کودکی اتفاق می افتد و تا حدودی می تواند طبیعی باشد چرا که کودک به اندازه بزرگسالان به رشد شناختی و اجتماعی کافی دست نیافته است تا بتواند همه رفتارهای خود را کنترل کند.
...
[مشاهده متن کامل]

غرغرکردن
لند

بپرس