واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند. همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره میبردند واژه اَربی ( =عربی ) شمال دارای ریشه پارسی است. ... [مشاهده متن کامل]
۱ - شمال: از واژه پارسی ( شم، چم، زم، دم ) به معنی سردی و سرما گرفته شده است مانند: شمیران، چمران، زمزم، زمستان، دمیدن و. . . که دارای یک معنای سرد و سرما هستند ۱ - اپاختر: در پارسی در گذشته ( اپاختر ) میگفتند که واژه اپاختر از دو بخش اپ ( بالا ) و اختر ( ستاره ) ساخته شده است و به معنی ستاره شمالی میباشد. ۲ - جنوب: واژه اَربی جنوب هم از واژه پارسی پهلوی ( دَنب ) به معنی جنب، کنار، ته و پایین گرفته شده است. ۲ - رپیت وین ( نیمروز ) : در زبان پارسی پهلوی دو واژه ( رپیت وین ) و ( نیمروز ) برای سوی پایین به کار میروند که هر دو به معنی میانه روز هستند. ۳ - شرق: واژه اَربی شرق همریشه با واژه پارسی ( چراغ ) و واژه سانسکریت ( سوراج ) است به معنی روشنایی. نکته: ( سدا های /چ/ و /ش/ همواجگاه هستند و میتوانند جابجا شوند ) نکته: زبان اَربی نویسه و سدای ( چ ) ندارد و آنرا با ( ش ) جابجا میکند. ۳ - اوش استر ( خورآسان ) ، خاور: اوش به معنی بیرون آمدن ( تلو ) و بیرون رفتن ( مرگ ) است. تلو=طلوع اوش استر یعنی جای بیرون آمدن نور. واژه خورآسان از دو بخش خور و آسان ( بالا آمدن ) ساخته شده است. به مکان تلوِ خورشید ( خاور، شرق ) خورخاست، خورخیز هم میگویند. ۴ - خوربران ( باختر ) : خوربران به معنای جایی است که خورشید به آنجا بُرده و ناپدید میشود. ۴ - واژه اَربی غرب هم از واژه پارسی ( گور ) به معنی فرو رفتن گرفته شده است. در پارسی به غرب ( باختر ) نیز میگویند مانند سروده فردوسی که میگوید: - چو خورشید در باختر گشت زرد/ شب تیره گفتش که از راه گرد پَسگشت ( =مرجع ) :برگه31 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .