bolt
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
سوراخ سوراخ کردن، غربال کردن، تفسیر یا بیان کردن، پر از سوراخ کردن، گیج و سردر گم کردن
الک کردن، غربال کردن
الک کردن، وارسی کردن، غربال کردن، بیختن
پاک کردن، افشاندن، بجنبش دراوردن، غربال کردن، باد دادن، بوجاری کردن، بادافشان کردن
پیشنهاد کاربران
بوجاری
جدا کردن