غرامت

/qarAmat/

    damages
    indemnity
    reparations
    fine
    mulct
    compensation
    restitution
    atonement
    indemnification
    payoff
    recompense
    redress

فارسی به انگلیسی

غرامت پرداختن
recompense

غرامت خسارت کسی رادادن
to indemnify someone for his losses, to compensate his losses

غرامت دادن
compensate, indemnify, satisfy

مترادف ها

fine (اسم)
غرامت، تاوان، جریمه

torment (اسم)
شکنجه، عذاب، غرامت، ازار، زحمت، زجر

anguish (اسم)
عذاب، غم و اندوه، اضطراب، جفا، سینه سوزی، غرامت، دل تنگی

compensation (اسم)
جبران، تلافی، غرامت، جبران کردن، عوض، پاداش، تاوان، مزد

restitution (اسم)
جبران، تلافی، غرامت، اعاده، بازگردانی، ارتجاع

recompense (اسم)
جبران، غرامت، عوض، خسارت، رفع خسارت، غرامت پرداختن

reparation (اسم)
اصلاح، غرامت، عوض، تاوان، تعمیر، جبران غرامت، غرامت جنگی

dues (اسم)
غرامت، عوارض

indemnification (اسم)
غرامت، پرداخت غرامت، تاوان پردازی، جبران زیان

mulct (اسم)
غرامت، لکه، تاوان، جریمه

compunction (اسم)
غرامت، رحم، پشیمانی، ندامت

پیشنهاد کاربران

غرامت ؛ فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه در پهنه ی واژگان و دریای لغات بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات منشعب از کلمه ی غارت و کلمه ی غارت منشعب از کلمه ی غار به معنی تهی نمودن و خالی کردن می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

غرامت ؛ جبران و بازگشت سرمایه ی به غارت رفته
غار ؛ حکمت استفاده از حرف غ با نگارش و نگارگری خاص این حرف منطبق با شرایط فیزیکی غار در کلمه ی غار و مدل صدور آوای این حرف که دارای استمرار در آوا می باشد به گونه ای که مدل صدور آوای حرف غ مابین صدور آوای حرف ( خ ) که دارای استمرار بیشتری در صوت می باشد و حرف ( ق ) که به صورت تک ضربی آوای آن صادر می شود می باشد منطبق با شرایط فیزیکی غار نماد وجود یک انتها در درون یک حفره را دارد.
همچنین وجود حرف آ در میان ساختمان کلمه ی غار که یک ذات تعالی گونه در مفاهیم کلمات ایجاد می کند باعث تایید بیشتر این مطلب می شود.
وجود حرف ر در انتهای ساختمان کلمه ی غار نیز که دارای یک ذات آوایی مستمر در صدور آوا می باشد منطبق با شرایط فیزیکی این کلمه می باشد.

غرامت: از �غرام� به معنای سنگینی ( جریمه ) است. سنگ وزنِ ترازو را �غرام� گویند چون سنگین است. �گرم� از غرام است. ( این واژه از فارسی به زبان انگلیسی وارد شده است زیرا مسلمانان برای نخستین بار ترازو را اختراع کردند. )
غرامت. [ غ َ م َ ] ( ع اِ ) غَرامَة. ج ، غرامات. ( اقرب الموارد ) . تاوان. ( منتهی الارب ) ( صحاح الفرس ) ( آنندراج ) ( دهار ) . آنچه ادایش لازم باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . با لفظ کشیدن و ستدن و کردن به کار میرود. ( از آنندراج ) . گفته اند: ادای آنچه برعهده شخص نیست ، ودادن مال به کراهت. ( از اقرب الموارد ) :
...
[مشاهده متن کامل]

دندانم ار ز سنگ غرامت شکسته اند
وقت ثنای خواجه ثنایابرآورم.
خاقانی.
برد آن برات و بازگرفت این غرامت است
داد آن غلام و باز ستد این تحکم است.
خاقانی.
نفسم جنب غرامت است ای دلجوی
کو تیغ که غسلها توان کرد بدوی.
خاقانی.
بدین غرامت خطی به صد هزار دینار بازداد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هَ. ق. ص 36 ) . با وزیر عتاب آغاز نهاد و او را به غرامت آن اتلاف و تضییعمؤاخذت کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 359 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

تسو
غرامت
خسارت، جریمه، مشقت، تاوان
حمید رضا مشایخی - اصفهان
غرامت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
نیشکرت niŝkert ( سنسکریت: niŝkreti )
reparation
غرامتqa ( e ) rāmat
معنی
۱. مالی که بابت خسارت داده یا گرفته می شود؛ تاوان.
۲. زیان؛ ضرر.
۳. مشقت.
۴. ( اسم مصدر ) [قدیمی] پشیمانی؛ ندامت.
⟨ غرامت خواستن: ( مصدر لازم ) تاوان خواستن.
...
[مشاهده متن کامل]

⟨ غرامت دادن: ( مصدر لازم ) تاوان دادن.
⟨ غرامت ستاندن: ( مصدر لازم ) [قدیمی] = ⟨ غرامت گرفتن
⟨ غرامت کشیدن: ( مصدر لازم ) [مجاز]
۱. تاوان کشیدن؛ مجازات شدن.
۲. ( مصدر متعدی ) [قدیمی] به عهده گرفتن غرامت؛ متحمل شدن تاوان و ضرروزیان.
⟨ غرامت گرفتن: ( مصدر لازم ) دریافت کردن تاوان.
مترادف
۱. تاوان، جبران، جریمه، خسارت، ضرر
۲. عذاب، مشقت
۳. پشیمان
برابر پارسی
تاوان

جریمه . . . . . خسارت . . . . .
تاوان، جبران، جریمه، خسارت، ضرر، عذاب، مشقت، پشیمان
غرامت ( Indemnity )
:[اصطلاح بیمه]مبلغی است که بیمه گر متعاقب یک خسارت به شخص ثالث زیان دیده می پردازد. که شامل زیان و خسارتی است که به خود بیمه گذار به علت وقوع خطر وارد می شود و بیمه گر با دریافت حق بیمه متعهد پرداخت آن گردیده است.
ما بازاء - جریمه ( بزنیدش جریمه اش را می دهم. )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)