kind of raven whose appearance was supposed to forebode separation from friends, [kind of raven whose appearance was supposed to forebodeseparation from friends)
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
غراب، دیلم، زاغ، کلاغ، اهرم، بانگ خروس
غراب، چپاول، کلاغ زنگی، کلاغ سیاه
غراب، رخ، کلاغ زاغی، کلاه بردار، کلاغ سیاه
غراب، رزم ناوی که یک ردیف توپ دارد
جسور، خیره، گستاخ، غراب، خیره چشم
خود رای، متکبر، مغرور، گستاخ، سرکش، پرنخوت، گردن فراز، پر افاده، برتن، پر از باد غرور، عظیم، غراب، غره، خود بین
متکبر، مغرور، پر افاده، غراب، والا، باددرسر
پیشنهاد کاربران
دوری و بی مهری و به کلاغ از آن جهت در عربی غراب میگویند چون همیشه از انسان دوری میکند و در داستان طوفان نوح که خلاصه ای از داستان طوفان در تورات است و آن قسمت هاییکه در قرآن نیامده و نقل میکنیم به آن اسرائیلیات
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
میگوییم خلاصه وقتی حضرت نوح کلاغ را برای بازدید از مناطق خشک که آب فروکش کرده بود فرستاد تا خبر بیاورد کلاغ تا دید بدون رجوع بکشتی حضرت نوح بهتر امرار معاش میکند دیگر نه خبر آورد و نه باز گشت که حضرت کبوتر را فرستاد و کبوتر در مناطقی که آب بود سرش را تا خشکی زیر آب برد و طوق گردن کبوتر را بآن نسبت میدهند و لذا به همان سبب انسان هایی که شق و ترخت راه میروند و سلام و معاشرت بلد نیستند میگویند غراب وار را میرودو واژه قبراق از آن استقاق یافته است پس غرب با غین به معنی دور و غریب است و قرب با قاف به معنی نزدیک و دوستان نزدیک است
به معنای خالی بستن و پز الکی دادن در گویش گیلکی ن
غراب بشکست و بی لنگر شدم من
نیومد باد و سرگردان شدم من
نیومد باد و سرگردان شدم من
ترک زبان ها لودگان خوبی هستن ، میگین نه ، بالا رو بخونین ، اما درباره غراب ، این واژه به گمانم با غروب هم خانواده است
. . .
غرابی رفته در باغی نشسته
به جای بلبلی ، زاغی نشسته
. . . ( بهار، محمد تقی: ملک الشعرا )
غرابی رفته در باغی نشسته
به جای بلبلی ، زاغی نشسته
. . . ( بهار، محمد تقی: ملک الشعرا )
غراب در عربی به معنی کلاغ هست
غِرْبیب ( بر وزن کبریت ) از مادّه ی غَرْب به معنای سیاه پر رنگ است، و این که عرب به کلاغ غراب ( بر وزن تراب یا رباب ) می گوید، به همین دلیل است و غرابیب هم جمع غربیب به معنی بسیار سیاه است.
جمع آن اغربه ودر جاهلیت فرزندانی بودند که پدرشان عرب و مادرشان کنبز سیاه پوست باشد
اگر مادرشان کنیز سفید پوست بود ( ( هجنا ) ) نامیده میشدند
اگر مادرشان کنیز سفید پوست بود ( ( هجنا ) ) نامیده میشدند
غُراب/ gh�r�b : نام پرنده ای، کشتی، کنایه از خرامیدن باغرور، نام صحابه ای از ستارگان.
زبان زد:
خیلی هم محکم و غُرای روی اسب نشسته بود.
کلیدر
محمود دولت آبادی
زبان زد:
خیلی هم محکم و غُرای روی اسب نشسته بود.
کلیدر
محمود دولت آبادی
کلاغ
غراب ( غ=راب ) هر کلمه ای راب داشته باشد. تورکی است. مثل سهراب. شهراب. مهراب. اهراب. فاراب. ساراب. داراب. ظهراب ( زه راب ) . خراب. جوراب. موراب. . . . . . .
کلاغ=غراب=طائر اسود اللوون
غراب یه کلمه ای به زبان تاتی هست
یعنی خالی بندی
یعنی خالی بندی
غراب یعنی خالی بندی چرا الکی متن مینویسید.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)