غر

/qor/

    moving of certain parts of the body in dancing
    coquettish gesture
    grumble
    squawk
    ruptured
    affected with hernia
    depressed
    sunk

فارسی به انگلیسی

غر زدن
rumble, carp, cavil, cluck, grizzle, nag, scold, yammer, grumble, grouse, to grumble or murmur, to pinch, to pick up or entice away(as a woman)

غر زدن با صدای بلند
rumble

غر شدن
to contract hernia, to be depressed

غر و لندو
griper, caviler, caviller, fussy, querulous

پیشنهاد کاربران

واژه غر
معادل ابجد 1200
تعداد حروف 2
تلفظ qor
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [قدیمی]
مختصات ( غَ ) ( ص . )
آواشناسی qor
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ی غر از ریشه ی واژه پارسی کژ است.
واژه کژ
معادل ابجد 27
تعداد حروف 2
تلفظ [kaž]
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [مقابلِ راست] [قدیمی]
مختصات ( کَ ) ( اِ. )
آواشناسی kaZ
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
واژه کژ از ریشه ی واژه ی پارسی چنگ است
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه چنگ از ریشه ی واژگان پنجه و چنگال، از پارسی میانه ( cng /⁠čang⁠/، �چنگ� ) . هم خانواده پهلوی مانوی ( šng /⁠šang⁠/، "چنگ" ) ، سغدی مانوی ( cyngry' /⁠čingaryā⁠/ ) ، [نیاز مانوی] ( cngry' /⁠čangaryā⁠/، " ( نوعی ) ساز موسیقی، ( نوعی ) چنگ� ) ; همچنین به عربی صَنْج ( شنج ) وام گرفته شده از پارسی میانه مربوط می شود.
منابع ها. فرهنگ فارسی به پهلوی
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
تاریخچه واجهای ایرانی
فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی

در اصفهان به ورم و برآمدگی لاستیک حودرو و موتور و یا بادی که زیر پوشش دیوار یا سقف افتاده باشد �غر�، به ضم اول، می گویند.
غر ، فحش مخصوص حضرت مولانا بوده. غر خواهررو بارها به حاسدان که در عداوت با حضرت شمس، مساعی بسیار مینمودند، تکرار مینمود
واژه غر کاملا پارسی است چون درعربی می شود تذمر در ترکی می شود dırdır etmek این واژه یعنی غر صد درصد پارسی است.
در زبان لری بمعنای ساده لوح
در کوردی به معنای خالی شدن و کم شدن و وجود نداشتن .
و کلمه غار هم ازآن گرفته شده
غار =جای از کوه که خالی و تهی است .
بددل

بپرس