غالبا

/qAleban/

    most
    preponderantly

مترادف ها

often (قید)
خیلی زیاد، بسی، غالبا، بارها، کرارا، غالب اوقات، خیلی اوقات، بکرات

frequently (قید)
زود زود، غالبا، بارها، مکررا، کرارا

mostly (قید)
غالبا

پیشنهاد کاربران

غالبا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
بایستان bāyestān ( مانوی )
predominantly
in large part/for the most part
mostly, or in most places
Success was due in large part to good teamwork
in the main
عمدتا
اکثر اوقات
اغلب مواقع
اکثرا

بپرس