برناس
برابر پارسی غافل سوته هست ک در پهلوی سوتک بوده است . سوته دلان یادتونه
🇮🇷 همتای پارسی: ناهشیار 🇮🇷
نابهشیار _ نابهوش_ یادبرده _یاد کاسته
گه و ناگه = از پیش معلوم و نامعلوم / دانسته و ندانسته / دانا و غافل پس غافل ناگه میشود و خود گه همان قید است گه مکان و زمان = قید مکان و زمان
غافل=نادان / ناگه / درنگگر
غفلت =مکث / درنگ
نا غافل= آنی / بی درنگ / بی مکث
... [مشاهده متن کامل]
غافلانه = ناگهان
غافلان= بادرنگان
از او غافل نشو = از او درنگ نشو
از او غفلت نکن = از او درنگ نکن
او را غافل کن = او را بدرنگ / فریب ده
تازی بس زبانی پوچ است و هفتاد درصد آن وام های ایرانی هستند .
( ادبی ) خفته
در دری غاف یعنی جا مانده
در دری اغلب جملات و کلمات از ما عربها هست
تنبل ، بی خبر
برابر پارسی واژه غافل واژه پارسی کیار میباشد
هم خانواده غافل: غفلت، تغافل، مغفول، اغفال
کم کار
کم کاری کردن
فراموشی
اگر واژه غافل را در معنی غفلت کردن بخواهیم به پارسی برگردانیم می توانیم از واژه های " کم گذاشتن " بهره برد
مانند - از توجه به فرزندش غافل ماند= برای پرداختن به فرزندش کم گذاشت
از یادش رفته فراموشکار
بی خبر
نا اگاه
بی خبر
ناآگاه
فراموشکار
بَرناس ، پرناس ، فرناس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)