عینی

/~eyni/

    concrete
    objective
    ocular
    tangible
    irreplaceable (as a right or property)
    identical

مترادف ها

genuine (صفت)
اصلی، خالص، درست، واقعی، حقیقی، اصل، عینی

identical (صفت)
جور، مساوی، یکسان، عینی، همان، منطبق با

identic (صفت)
جور، مساوی، یکسان، عینی، همان، منطبق با

exact (صفت)
کامل، دقیق، صحیح، درست، عینی

objective (صفت)
حالت مفعولی، بی طرف، عینی، برونی، مفعولی، قابل مشاهده، علمی و بدون نظر خصوصی

visual (صفت)
عینی، بصری، دیدنی، دیداری، دیدی، وابسته به دید

پیشنهاد کاربران

طایفه عینی یک طایفه هست از کلهر های لک در کنگاور کرمانشاه که به دلایلی از آن جا کوچ کرده منطقه دلفان لرستان می ایند ریشه تبار طایفه عینی از شخصی به نام عین علی که خود پسر سوزوار خان کلهر بود می گیرند عینی ها در دردیگر مناطق مثل بخش شاهیوند در کوهدشت و کرمانشاه بوده همچنین ریشه کلهری دارند
طایفه عینی یک طایفه کلهر لک تبارهست که اصالت جای ومکان این طایفه کنگاور بود ولی به دلایلی نوراباد دلفان کوچ کرده وبعد بعضی از آنها در بخش شاهیوند در کوهدشت وتهران وکرمانشاه وغیره سکونت دارند از از بزرگان این طایفه به کبعلی خان عینی علی بابا خان عینی و دوریش ودیگر بزرگان این طایفه نام برد
بیرونی، برونی؛ برونذهنی، برونتَنی، نگاهپذیر، دیدنپذیر، دیدنی، پدید، بدید
دید پای/ دیدپایه
دیدور/دیدورانه/دیده ور/ دیده ورانه
واقعی، شفاف، حقیقی، آشکار،

بپرس