عینک

/~eynak/

    eyeglasses
    spectacles
    specs

فارسی به انگلیسی

عینک اتشی
burning-glasses

عینک افتابی
shades, sunglasses, sun-glasses

عینک ایمنی
goggles

عینک بی دسته
pince-nez

عینک تک عدسی
monocle

عینک جوشکاری
goggles

عینک خلبانی در هواپیماهای قدیمی
goggles

عینک دستی
lorgnette

عینک دو کانونه
bifocals

عینک دودی
smoked glasses

عینک رو دماغی
pince-nez

عینک زدن
to inflict, to wear, to wear glasses

عینک زده
bespectacled

عینک زیرابی
goggles

عینک ساز
optician, optometrist

عینک سازی
opticians trade, optometrist

عینک سه کانونی
trifocals

عینک شاخدار
spectacles

عینک فروش
dealer in glasses or optical goods

عینک فنری یا دماغی عینک
pince-nez, eye glasses

مترادف ها

specs (اسم)
مشخصات، عینک

eyeglasses (اسم)
عینک

glasses (اسم)
عینک

spectacles (اسم)
عینک

lorgnette (اسم)
عینک، عینک دسته بلند، عینک پنسی، عینک مخصوص روی بینی

pince-nez (اسم)
عینک، عینک دماغی

پیشنهاد کاربران

به نظر می رسد که واژهء "عینک" از واژگان فارسی کهن باشد، چرا؟
چون گذشتگان ما به "عینک" عای نک" یا عایی نک" می گفتند، هنوز هم خیلی از افراد سالخورده ، عای نک " می گویند،
خب عای نک " را به صورت آیی نک" می نویسم،
...
[مشاهده متن کامل]

آیینک = آینه ک
یعنی آینه کوچک
حالا آینه کوچک چه بوده؟ گویا گذشتگان چشم انسان و حیوانات را آینه کوچک می دانستند چون هر کسی عکس و تصویر خودش را در چشم دیگری و بخصوص درچشم حیوانات می بیند، اگر به چشمان یک الاغ و یا گاو دقت می کرد تصویر خودش به خوبی در آن می دید از طرفی در آب راکد به طور کامل تصویر خود را می دید و یا در جام آب، نیز همین حالت را داشت
اما زمانی که خط عربی به خاطر قداست رایج شد و زبان فارسی پهلوی متروک گردید آینک که ریشه اوستایی دارد به صورت عینک نوشته شد در صورتی که ما فکر می کنیم عینک یعنی چشم کوچک، در صورتیکه اینگونه نیست چون هر نوع عینکی از چشم انسان بزرگتر است
رضا ضحاکی راحت. مدرس و دبیر تاریخ

بینک خوانش: عینک مطالعه.
"بیک خوانش"من این است.
همه را تا پایان خواندم.
بینکت را عوض کن.
وسیله مطالعه یا بهتر دیدن
می توانیم یا برگرفته از {آیینه} واژه {آیینَک، آینَک} را بسازیم، یا پیشنهاد هایی همچون {چِشمَک، بینَک ( پیشنهادِ کاربرِ گرامیِ /صمد توحیدی/ ) . . . . } را بکار ببریم.
اگر بخواهیم مردم گرایانه کار کنیم و زیبایی گرایی را پیشه کنیم، روش نخست بهتر است.
بِدرود!
بینک
چشمینه
چشمینه.
نوشتار زیر را برای خوانندگان آماده کردم:
عینک
عینک=عین ک
ک در اینجا ک کوچک کننده می باشد. عین هم واژه ای عربی برابر با چشم است.
پس عینک=چشمک
این برابر، تنها از روی خود واژه بود.
فرهنگستان زبان و ادب پارسی ( در یکی از دیدگاه ها ) واژه چمشیار را برگزیده است.
...
[مشاهده متن کامل]

عینک
پارسی یا عربی:عربی ( بیشتر )
برابر پارسی:چشمیار، چشمک

برچشم
glasses :عینک 👓⁦🕶️⁩
واژه عینک
معادل ابجد 150
تعداد حروف 4
تلفظ 'eynak
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی. فارسی]
مختصات ( عَ یا عِ نَ ) [ ع - فا. ] ( اِ. )
آواشناسی 'eynak
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
عَین = چشم.
عَین : حرف ع ( هم لفظی )
عینک = اصلش کمک به عین ( چشم ) ودیدن. چشم یار. دیدن یار.
واز کلمه "چشمک: استفاده نشد چون قبل از عینک معنی متفاوت داشت ودارد.
ناخدا = خدای ناو
. . .
...
[مشاهده متن کامل]

أعین: جمع عین
"و لهم أعین لا یبصرون بها"
عیون: چشمهای آب= سر آب وبا سراب عربی هیچ ارتباطی ندارد وفقط تشابه لفظی یا نوشتاری ( عمداً یا سهواً )
و"چشم آب" ترجمه تحت اللفظی "عین الماء" که قبل از اسلام در متون فارسی وجود ندارد.
"فأخرجناهم من جنات و عیون"
العین من العون لأ نّها تعین العقل علی البصر.

کدام جمله "فارسی" تر یا درست هست؟
عینک بزن
آینک بپوش
عینک بگذار
از عینک إستفاده کن
آینک جلو چشمت بگذار
از عینک بکارببر
عینک نصب کن
عینک استعمال کن
- - - - - - -
عَین = چشم.
...
[مشاهده متن کامل]

عَین : حرف ع ( هم لفظی )
عینک = اصلش کمک به عین ودیدن. چشم یار. دیدن یار.
واز کلمه "چشمک: استفاده نشد چون قبل از عینک معنی متفاوت داشت ودارد.
ناخدا = خدای ناو
. . . .
أعین: جمع عین
"و لهم أعین لا یبصرون بها"
عیون: چشمهای آب= سر آب وبا سراب عربی هیچ ارتباطی ندارد وفقط تشابه لفظی یا نوشتاری ( عمداً یا سهواً )
و"چشم آب" ترجمه تحت اللفظی "عین الماء" که قبل از اسلام در متون فارسی وجود ندارد.
"فأخرجناهم من جنات و عیون"
العین من العون لأ نّها تعین العقل علی البصر.

🇮🇷 واژه ی برنهاده: عینک 🇮🇷
در کُردی کرمانجی این را بَرچاوک می گویند
یعنی برچشمک یا برچشم
بِه بین، چشم یار، عینک
چشم فرنگی . [ چ َ / چ ِ م ِ ف َرَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد از عینک باشد. ( آنندراج ) . عینک . ( ناظم الاطباء ) . چشمک . آلتی که برای تقویت نیروی باصره بر چشم گذارند. رجوع به چشمک شود.
برچشمک
( بر چشم ک )
دیدک=دید ک
بیناک=بین اک
چشمک=چشم ک
واژه عینک ایران است و البته واژه عین هم در عربی ، ایرانی است و با واژه آینه همخانواده است، چون چشم مثل آینه است

به نظر می رسد که واژهء "عینک" از واژگان فارسی کهن باشد، چرا؟
چون گذشتگان ما به "عینک" عای نک" یا عایی نک" می گفتند، هنوز هم خیلی از افراد سالخورده ، عای نک " می گویند،
خب عای نک " را به صورت آیی نک" می نویسم،
...
[مشاهده متن کامل]

آیینک = آینه ک
یعنی آینه کوچک
حالا آینه کوچک چه بوده؟ گویا گذشتگان چشم انسان و حیوانات را آینه کوچک می دانستند چون هر کسی عکس و تصویر خودش را در چشم دیگری و بخصوص درچشم حیوانات می بیند، اگر به چشمان یک الاغ و یا گاو دقت می کرد تصویر خودش به خوبی در آن می دید از طرفی در آب راکد به طور کامل تصویر خود را می دید و یا در جام آب، نیز همین حالت را داشت
اما زمانی که خط عربی به خاطر قداست رایج شد و زبان فارسی پهلوی متروک گردید آینک که ریشه اوستایی دارد به صورت عینک نوشته شد در صورتی که ما فکر می کنیم عینک یعنی چشم کوچک، در صورتیکه اینگونه نیست چون هر نوع عینکی از چشم انسان بزرگتر است

بیناک = بین اک : چیزی که با آن می بینم
مانند :
خوراک ، پوشاک ،
آقای امیر مهدی اربی نه عربی . این واژه سازی نادرست است . تیه در لری چشم است و تیام تیه های من تیک برابر بهتری است . تیک های من عینک های من
واژه ی عین در اربی به مانای چشم است ولی واژه ی عینک رو به نادرست با ع نوشتن ، بنابراین می شود آینک، آیینه ک. ریشه در اوستا و. پهلوی دارد
نگرین : وابسته به چشم و نگریستن.
چشم بند
چشمیار
عین واژه ای اربی و به معنی چشم و «اَک» پسوند کوچک نمایی در پارسی و روی هم به معنی چشم کوچک می باشد. پارسی آن این است:
تیامک tiâmak ( لری: تیا= چشم + میانوند «م» + «ک»
دیدیار
چشم یار، آیینک ( ایینه + ک )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس