عیبناک


    faulty
    defective
    damaged
    hurt
    injured

مترادف ها

faulty (صفت)
زده، مقصر، معیوب، ناقص، عیبناک، نکوهیده

پیشنهاد کاربران

ناقص
معیوب
ناسالم
دارای نقصان
. . . . مستلزم مدارا بود تا بر اثر حرکت تند و سخت عیب ناک یا شکسته نشود. . . .
سفرنامه شاردن

بپرس