عیار زدن


    alloy

مترادف ها

alloy (فعل)
عیار زدن

پیشنهاد کاربران

عیار سنجیدن و اعتبار نهادن.
( دو سال هست کمترک که فکرت تو چون محک
ز نقد جان یک به یک به سنگ زد عیار ها )
قاآنی شیرازی

بپرس