ایار ، یار، دستم ایار است دستم یار من است یار من است، وبه روند عیار شده است. یار هم با من است.
یعنی زیرک
عیار همان �ای یار� فارسی و �ادییار� در پهلوی است.
معانی بالا برای شخص عییار و جاسوس و دیپلمات زبده و زرنگ وفق میکند و عیار به معنی بازدهی هر کلایی است و خوب است بجای عنصر مفید عیار بنویسیم و در پارسی هم بازدهی و نابی یا ناب
ریخت درست این واژه �ایار� به چم یاریگر و یاری رسان است
عیاران گروهی از جوانمردان بودند که از زورمندان میگرفتند و به تهی دستان میبخشیدند و دزد نیستنند.
این واژه در پارسی ایار بوده ( چون انار ) بچم یاری و همداری = همیاری است و انرا ایاریه میگفتنند
واژه عیار عربی بلکه پارسی است . چون در عربی می شود لطیف و در ترکی می شود تالی واژه عیار یک واژه صد درصدر پارسی است.
عیار : معیار ، سنجه
عیّار : دزد
تکیه بر اختر شبگرد مکن کاین عیّار / تاج کاووس ربود و کمر کیخسرو
اینجا معنی دزد میده
عیار : در زبان دری این واژه نظر به محل و جایگاه ؛ بطور مختلف یاد و استعمال شده - : جوانمرد ، کاکه ، شیربچه ، جوان ( ُزوان به پشتو ) ، . . . ، اینها کسانی بوده و هستند که از ستمدیدگان ، مظلومین و بینوایان
... [مشاهده متن کامل] نه تنها در مقابل ستمگران ، ظالمین و زورگویان ؛ دفاع و حمایت می کنند ، بلکه از نگاه مادی هم به آنها مدد می نمایند ، در همه جاه در مقابل بی عدالتی به پاخاسته تا نابودی آن آرام نمی گیرند .
خالص وسلیه سنجش
عیار : معیار، خالص
ایار : یکی از ماه های رومی
عّیار: جوانمرد، چالاک، دزد
خالص
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیّار
در پهلوی " اپار apar " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
برومند، زرنگ چالاک
راهزن
زرنگ
ولگرد
دوره گرد
به نظرم عیار عیار معنیش تشخیض دهنده راه ضحیح و امن است
جوانمرد و درویش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)