عیادت

/~ayAdat/

    visit

فارسی به انگلیسی

عیادت کردن
to visit (a sick person)

عیادت کننده
caller, visitor

مترادف ها

visit (اسم)
بازدید، دیدار، عیادت

visitation (اسم)
دیدار، عیادت، مهاجرت موسمی

visiting (اسم)
عیادت

پیشنهاد کاربران

آقای یاسین معنیشو مینوشتی مثلا پیواتن یا نیسب یعنی چه؟؟ ولی چون از ترس برای طرف میریم فکر کنم بیم پرسی یا بیمدید یا بیم بینی واضح وقلبل فهم برای همه است
البته ریشه ش معرب از فارسیهearned که عید نوشتن بمعنی خبرگیری ولی هر نوع خبرگیری میتونه باشه
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است.
یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده بیمار یا عیادت کننده استفاده شود چراکه عیادت و عائد هم خانواده هستند و ریشه هر دو عود است. در واقع عیادت به معنای ملاقات مجدد است چون فرد را می شناخته و ملاقات می کرده و با ملاقات مجدد باز هم این کار را تکرار می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

از معانی دیگر عائد، عایدی است آن چه از وجوه نقد به شخص برگردد ( درآمد و سود ) یا به عبارتی عاید هم نفعیست که به علت کار عادی روزانه به شخص بر می گردد و تکرار می شود.
کلمات هم خانواده:
عودت به معنای پس دادن یا پس فرستادن است.
مُعید به معنای اعاده کننده و برگرداننده است ( المُبْدِئُ المُعِیدُ؛ از صفات خدای بزرگ است زیرا او خلق را می آفریند و زنده می کند و سپس آنان را می میراند و آنگاه به قیامت بازمی گرداند. )
عید به معنای جشن، اصل این کلمه هم از عود بوده و در اصل به معنا بازگشت است. واو عین الفعل قلب ( یا تبدیل ) به یاء شده و دلیل نامگذاری آن به این دلیل است که چون هر سال این مراسم تکرار می شود و به نحوی برمی گردد.
عادی� به معنای امری که تکرار می شود و باز می گردد.
معاد به معنای سرای بازگشت یا محل بازگشت برای حساب و کتاب.
معتاد به شخصی گفته می شود که به کار و عمل قبلی خود بر می گردد.
عادة یا عادت به اخلاق یا رفتار تکراری و همیشگی یک فرد که آن را تکرار می کند گفته می شود.
اما موارد زیر ربطی به موارد فوق ندارند: ( ریشه ی متفاوت آنها آمده است )
مائدة به معنای سفره از ریشه ی ( م ی د ) است.
تعدی به معنای تجاوز کردن از ریشه ی ( ع د و ) است.
استعداد به معنای آماده گشتن از ریشه ی ( ع د د ) است.

منابع• https://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa/عائد/
پرسش بیمار ؛ عیادت.
احوالپرسی
ملاقات دیدار
این واژه اربی است و پارسی جایگزین اینهاست:
نیسِب niseb ( سنسکریت: نیسِو nisev )
پیواتن pivãtan ( کردی: پیوه هاتن )
سَماویش samãviŝ ( سنسکریت )

بپرس