عوضی

/~avazi/

    amiss
    false
    mistaken
    wrong
    changed
    exchanged

فارسی به انگلیسی

عوضی انجام دادن
misdo

عوضی تعبیرکردن
misinterpret

عوضی تفسیر کردن
misinterpret

عوضی چاپ کردن
misprint

عوضی درک کردن
misunderstand

عوضی ذکر کردن تاریخ یک رویداد
misdate

عوضی شمردن
miscalculate, miscount

عوضی شنیدن
mishear

عوضی صدا زدن
miscall

عوضی فهمیدن
misconceive

عوضی گرفتن
confuse, to mistake (for another person or thing)

عوضی گرفته اید
i am not the man you are looking for.you have chosen the wrongperson

عوضی گزارش دادن
misreport

عوضی نمایاندن
misrepresent

مترادف ها

backup (صفت)
عوضی

standby (صفت)
دم دستی، عوضی

reserve (صفت)
عوضی

auxiliary (صفت)
معین، عوضی، کمکی، امدادی، کمک دهنده

spare (صفت)
عوضی، لاغر، نازک، یدکی، نحیف، کم حرف

duplicate (صفت)
عوضی، تکراری، دو نسخه ای

reserved (صفت)
عوضی، اندوخته، کم حرف، رزرو شده

falsely (قید)
عوضی

faultily (قید)
عوضی

amiss (قید)
کثیف، بیمورد، عوضی

پیشنهاد کاربران

بدرد نخور
دروغگو
بی منطق
فضول
چیزیکه باید تو آشقال دونی بریزه
عوضی چون ریشه عربی دارد عوض یعنی تبدیل و تعویض
یعنی میشه به فارسی گفت: بی اصل، نادرست، بدل، دو رو، دروغگو، بی منطق، بدرد نخور، قابل تعویض، فضول، چیزی که لیاقت آشقال دونی رو داشته باشه که باید تو اون پرت بشه
کسی که چهره ومغز خوبی ندارد و دیوانه است
دروغگو
بد جنس
بی لیاقت
jerk {عوضی}
از خود راضی،
بدجنس،
کسی که با تغییر نظام سیاسی تغییر چهره می دهد.
لاشی
شارلاتان
کسی که شخصیت انسان رو دارد اما مغز حیوانات، عقل آن درست کار نمی کند و در کار ها به کمک نیاز دارد
خارج از انسان
همان
نادرست
همان معنی" تخم جن" را می دهد.
جابجا
کسی که بدجور رو مخ آدمه و اذیت کنه
معنی دیگش مثلا دمپایی تو عوضی پات کردی یعنی برعکس.
کسی که ذات خرابی دارد، شیطان صفت.
( slang )
dick
هوالعلیم
عوضی : کسی که در صورت انسان، ولی در سیرت پست تر از حیوان است!
بی شخصیت، نالایق و. . .
کسی که بویی از آدم بودن و انسانیت نبرده. . .
یعنی آدمی که درک و فهم نداره
پست فطرت
آدمی که با کاراش مردم رو ازار میده
پست فطرت، پست و فرو مایه، مزخرف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس