عهده بانک ملی(draw) on the national bankعهده دارresponsible, charged or entrusted, incumbentعهده دار شدنto undertakeعهده داریcharge, responsibility, incumbency
promise (اسم)پیمان، عهد، وعده، قول، عهده، میثاق، نویدresponsibility (اسم)جوابگویی، مسئولیت، عهدهcharge (اسم)حمله، مسئولیت، اتهام، بار، تصدی، وزن، هزینه، عهده، خرج، مطالبه، مطالبه هزینه، عهده داریengagement (اسم)نامزدی، سرگرمی، اشتغال، عهدهduty (اسم)کار، ماموریت، گماشت، وظیفه، فرض، خدمت، عهده، تکلیف، عوارض گمرکیguarantee (اسم)ضامن، تعهد، ضمانت، وثیقه، عهده، سپردهobligation (اسم)وظیفه، فرض، تعهد، عهده، ذمه، تکلیف، التزام، تکفل معاش
لری بختیاریواوُر، اَروپاگ:عهدهواوُر وَن:عهده دارواوُر وَندن:عهده دار شدنعهده: گردن است و برعهده گرفتن برگردن گرفتن است عهده در حقوق ظرف اعتباری برای احکام تکلیفی استبه عهده گرفتن= پذیرفتنبربر دوشبرابر پارسی واژه برعهده واژه پایندانی و بر پایندانی میباشد، ، بهمان کار بر پایندانی مهرپناه میباشدعهده به معنی بر دوش کشیدن چیزی یا کاری مثلا فلانی کاری را برعهده گرفت تا انجام دهدعهده عاللیییی ممنوننننننگُرده= عُهده= گَردنبرای نمونه:فلان پویه بر گردن ایشان است.عهدهوظیفه و مسئولیت کار یا امر اگر بگوییم فلانی از عهده کاری برنیامد به این معانست که فلانی نتوناسته وظیفه اش را انجام دهداین واژه عربی است و پارسی آن آروپ می باشد که واژه ای سنسکریت استمشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)+ عکس و لینک