عهد

/~ahd/

    promise
    covenant
    treaty
    testament
    time
    era
    epoch
    age
    allegiance
    bonds
    compact
    day
    obligation
    period
    pledge
    rule
    vow
    hand

فارسی به انگلیسی

عهد برنز
bronze age

عهد بستن
to conclude a treaty, to make a promise

عهد حجر
stone age

عهد دقیانوسی
fossil, musty

عهد شکن
turncoat, unfaithful, faithless, false, falsehearted

عهد شکنی
cop-out, faithlessness

عهد شکنی کردن
renege
betray

عهد شکنی کردن در امور عشقی
jilt

عهد عتیق
the old or ancient days, the old testament

عهد مسیحیت
christian era

عهد مفرغ
bronze age

عهد کردن
covenant, pledge, plight, promise, swear, vow, to promise, to pledge ones word

عهد کهن
time immemorial

مترادف ها

swear (اسم)
عهد، ناسزا، سوگند

agreement (اسم)
توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهدنامه

covenant (اسم)
پیمان، موافقت، عهد، عهدنامه

treaty (اسم)
پیمان، موافقت، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، عهدنامه، پیمان نامه

pact (اسم)
پیمان، موافقت، عهد، معاهده

promise (اسم)
پیمان، عهد، وعده، قول، عهده، میثاق، نوید

word (اسم)
خبر، خطابت، عهد، لفظ، حرف، گفتار، قول، فرمان، فرمایش، سخن، پیغام، کلمه، لغت، واژه

oath (اسم)
پیمان، سوگندنامه، عهد، سوگند، یمین، میثاق

vow (اسم)
پیمان، عهد، شرط، قول، نذر، سوگند، میثاق، سوگند ملایم، میعاد

age (اسم)
عصر، سن، عمر، پیری، دوره، سن بلوغ، عهد

era (اسم)
عصر، دوره، عهد، دوران، تاریخ، عصرتاریخی، اغاز تاریخ

time (اسم)
عصر، عهد، فرصت، ساعت، روزگار، زمان، مرتبه، مدت، هنگام، وقت، موقع، گاه، زمانه، حین، ایام

epoch (اسم)
عصر، دوره، عهد، زمان، مبدا تاریخ، حادثه تاریخی، اغاز فصل جدید، عصرتاریخی

پیشنهاد کاربران

در پارسی میانه واژگان ‘پَشْن’ و ‘پَشْت’ بمعنای عهد، پیمان، قرارداد، و میثاق بکار می رفته اند؛ هردو کلمه با فعل ‘کردن’، ‘اَبَر کردن’ مستعمل می شدند. واژه ی ‘پَشْت’، ‘پَشْته’ افزون بر معنای عهد و پیمان، معنای سخت بسته، انبسته، نیز می داده است.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع: A Concise Pahlavi Dictionary by D. N Mackenzie

در پارسی میانه واژه ی 'مهران' بمعنای عهد و پیمان بکار می رفته، چه مهر علاوه بر محبت، دوستی، آفتاب و خورشید، به عهد و پیمان نیز اشاره داشته است، و فعل 'مهران کردن' معنای پیمان بستن می داده. در دین و ایین باستانی ایرانیان، مهر یک خدا یا ایزد بشمار می رفته و به مفهوم هایی چون محبت، دوستی، و عهد و پیمان نسبت داده می شده. برای اطلاعات بیشتر درباره ی ایزد مهر به صفحه ی 'مهر ( ایزد ایرانی ) ' در ویکیپیدیا رجوع شود.
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه ای از کاربرد واژه ی 'مهران' بمعنای عهد و پیمان در پارسی میانه:
ardaxšīr pad ān menišn būd kū ō armin ud ādurbādagān šawēm čē yazdān - kard ī syārzūrīg abāg was spāh ud gund az ān kust syārzūrīg mihrān kardag pad framān - burdār awiš mad ēstād. ( Anklesaria, 1935, p. 40 )
ترجمه ی فارسی: اردشیر به آن منش بود که به ارمن ( = ارمنستان ) و آتورپاتکان ( اذربایجان ) شوم، چه یزدانکردِ شهرزوری ( اسم شخص ) با بس سپاه و گند از آن کسته ی شهرزوری ( ناحیه ی شهرزوری ) مهران ( = عهد و پیمان ) کرده به فرمان بردار بهش آمده بود. ( فره وشی، 1378، ص55 )
متن: کارنامه ی اردشیر بابکان
منبع:
پایگاه دادگان پارسیگ Parsig Database

برابر فارسی عهد ( به معنی دوران ) = سَروبند
عهد ( پیمان ) = پیغون / غنوند
عهد:
به پیمانی گویند که دو نفر متقابلا بر آن تصمیم، مصمّم و پایبند می شوند و دارای مقدار و زمان مشخص است و باید در عهدنامه مقرر شود. عهد هم بین خدا با انسان ( قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا ) و هم انسان با انسان است ( وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا )
قرارداد
گفته، قول
شرط
قول و قرار
لهجه و گویش تهرانی
وعده
جمله سازی با عهد
خیلی خوب
وفا
بار [شمارش]
یک کار بهت بدن
قسم، قول، پیمان
پیمان
قول
در پهلوی " پدیستاگ " برابر فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.
سوگند
عهدْ در طریقت، همان پیمان روز ازل است، که جان و روح و تن، آنرا نسیان کرده اند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)