عنوان

/~onvAn/

    title
    heading
    rubric
    address
    superscription
    appellation
    ground
    plea
    excuse
    epithet
    head
    label
    style
    surname
    topic
    score

فارسی به انگلیسی

عنوان احترام امیز اسپانیایی
don

عنوان اشرافی
esquire, lady

عنوان برخی از سران مافیا
don

عنوان برخی روحانیون مسیحی
brother

عنوان پاپ اعظم
holy father

عنوان تجارتی
trade name

عنوان تهیه کردن
caption

عنوان حاکی از جاه و مقام
bey

عنوان حکمرانان مغول
khan

عنوان دادن
title

عنوان درجه داران در نیروی دریایی
mate

عنوان درشت مقاله در روزنامه
banner

عنوان دهنده
eponym

عنوان سرمقاله روزنامه
banner headline

عنوان عوضی بکار بردن
mislabel

عنوان فرعی
subhead, subtitle

عنوان قهرمانی
championship

عنوان لرد
lordship

عنوان مقاله
headline

عنوان مقاله روزنامه
caption

مترادف ها

way (اسم)
راه، عنوان، سیاق، سمت، خط، سبک، جاده، رسم، مسیر، روش، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، نحو

address (اسم)
نشانی، خطاب، ادرس، نطق، خطابه، نام و نشان، سرنامه، طرز خطاب، خطابت، عنوان، مهارت، ارسال

cause (اسم)
سبب، جنبش، عنوان، هدف، جهت، علت، سرمایه، مرافعه، موجب، انگیزه، نهضت، باعی، موضوع منازع فیه، موری، منبع

reason (اسم)
سبب، عنوان، مایه، علت، خرد، مورد، موجب، مناسبت، ملاک، عذر، عقل، شعور، دلیل، عاقلی، خوشفکری

motive (اسم)
سبب، محرک، عنوان، علت، موجب، انگیزه، مناسبت، غرض

head (اسم)
سر، عنوان، سالار، نوک، رئیس، سرصفحه، رهبر، متصدی، کله، راس، دماغه، انتها، سار، موی سر، ابتداء

excuse (اسم)
عنوان، بهانه، پوزش، دستاویز، عذر

manner (اسم)
راه، رفتار، طرز عمل، عنوان، قسم، سیاق، فن، نوع، سبک، چگونگی، تربیت، ادب، روش، رسوم، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، سلیقه

title (اسم)
لقب، عنوان، کنیه، اسم، نام، سرصفحه، برنامه، مقام، استحقاق، حق، صفحه عنوان کتاب، عنوان قبل از اسم شخص

superscription (اسم)
ادرس، سرنامه، عنوان، توضیح، عنوان نوشته روی چیزی، عنوان روی پاکت، نشانی روی نامه

heading (اسم)
سرنامه، عنوان، سرصفحه، عنوان گذاری، باسرتوپ زدن، تاریخ و نشانی نویسنده کاغذ

caption (اسم)
عنوان

headline (اسم)
عنوان، سرصفحه، عنوان سرصفحه روزنامه

pretext (اسم)
عنوان، بهانه، مستمسک، دستاویز، عذر

method (اسم)
راه، عنوان، سیاق، نوع، سبک، رسم، رویه، روش، شیوه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، روند، متد، طور، مسلک، نحو، منوال

capitulary (اسم)
عنوان، عضو دستهای در کلیسا، کتاب دعا، کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس

fashion (اسم)
عنوان، سبک، روش، طرز، اسلوب، طریقه، طریق

salvo (اسم)
عنوان، بهانه، مورد، عذر، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، شلیک توپ برای ادای احترام

lemma (اسم)
عنوان، اصل موضوع، خلاصهءکتاب، مقدمه موضوع، صغرای قیاس منطقی، کبرای قیاس منطقی

پیشنهاد کاربران

سَجا
سرنام
مثابه
عنوان= تیتر
حساب ، دلیل ، علت
هر آنچه موجب معرفی و شناختن چیزی می شود.
چون ( افزون بر دیگر برابرهای یاد شده در بالا، در برخی گزاره ها )
نمونه: او را چون آدمی خوب باید شناخت.
در این نمونه و بسیاری نمونه های همانند دیگر، کاربرد واژه ی�چون� سزاوارتر از نمونه ای است که کاربری به نام علی بهجو در بالا یادآور شده است: او را به عنوان یک انسان باید شناخت= او را در اندازه یک انسان باید شناخت.
...
[مشاهده متن کامل]

خطاب
نام و لقب که در آن مدح باشد. ( منتهی الارب ) . عنوان. سمت. ( یادداشت بخط مؤلف ) : فیروزی بخشد رایت او را و گرامی دارد خطاب او را. ( تاریخ بیهقی ) . و واجب چنان کردی بلکه از فرایض نبوده که من حق خطاب وی نگاه داشتمی. ( تاریخ بیهقی ) . امیر محمود، وی را خواجه خواندی و خطاب او هم بر این جمله بود که نبشتی بدو. ( تاریخ بیهقی ) . بخط خویش چیزی بنویس و خطاب شیخی و معتمدی که دارد. ( تاریخ بیهقی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

لوا و عهد و خطاب خلیفه ٔ بغداد
خدای عزوجل بر ملک خجسته کناد.
مسعودسعدسلمان.

سِمَت
این واژه بیگمان ایرانیست
( عنوان ) - اونوان onvān. در زبان پهلوی واژه *ئون eun برابر با عنصر ( اون سور ) است که این ماده در لغت عنوان نیز به کار رفته است و معنای آن سرشت - درونمایه - خمیره و چیزی درونیتر از بُن و بُنمایه است. پسوند وان نشانگر دارندگی است مانند - ستوان ( اُستوان ) = اُست و غوس دار - محکم - معتمد - امین و سروان=سردار. ازینرو اونوان ( اون وان ) به معنای دارنده درونمایه یا داشتگاه خمیره چیزی است.
...
[مشاهده متن کامل]

* پیرس: فرهنگ واژگان پهلوی - بهرام فره وشی
همچنین پسوند وان در گاهی وختها به مینوی بان ( پان ) نیز است

برابر پارسی واژه ( عنوان ) ، ( وَرنام ) نیز می باشد.
عنوان سر سطر هر چیز یا موضوع چیزی
title
دیباچه، فرنام، سرنویس
سر سخن، سر نویس، سر گفتار، ور نامه، سر نامه

.
Title
( عنوان ) - اونوان onvān. در زبان پهلوی واژه *ئون eun برابر با عنصر ( اون سور ) است که این ماده در لغت عنوان نیز به کار رفته است و معنای آن سرشت - درونمایه - خمیره و چیزی درونیتر از بُن و بُنمایه است. پسوند وان نشانگر دارندگی است مانند - ستوان ( اُستوان ) = اُست و غوس دار - محکم - معتمد - امین و سروان=سردار. ازینرو اونوان ( اون وان ) به معنای دارنده درونمایه یا داشتگاه خمیره چیزی است.
...
[مشاهده متن کامل]

* پیرس: فرهنگ واژگان پهلوی - بهرام فره وشی

آغاز، دیباچه، اسم، خطاب، شهرت، کنیه، لقب، نام، آدرس، نشانی

او را به عنوان یک انسان باید شناخت= او را در اندازه یک انسان باید شناخت
کسی به این معنای عنوان راه نیافته است
تیتر
فرنام. نام کتاب، مقاله، داستان، جستار و جز آن. نک فرنام.
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سیروم ( سنسکریت: سیرومَنی )
سَبدا ( سنسکریت: سَبدَ )
سارود ( سنسکریت: سارُدّهارَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس