عنصر

/~onsor/

    element
    principle
    ingredient

فارسی به انگلیسی

عنصر سازنده
building block

عنصر غیرالی
mineral

عنصر نامطلوب
undesirable

عنصر نامطلوب از نظر کشور میزبان
persona non grata

مترادف ها

base (اسم)
باز، ریشه، تکیه گاه، زمینه، پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، مرکز، شالوده، ته، بناء، ته ستون، صدای بم، عنصر

beginning (اسم)
سر، اقدام، اغاز، شروع، عنصر، ابتدا، خاستگاه، فاتحه، منشاء، سراغاز، مبدا، مبتدا

origin (اسم)
سر، ماخذ، سنخیت، اصل، عنصر، خاستگاه، منشاء، مبدا، سرمایه، سر چشمه، نسب، مصدر، اصل بنیاد

root (اسم)
ریشه، اصل، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، عنصر، بن، بنیان، فرزند، اصول، سر چشمه، بنه

element (اسم)
جوهر فرد، اصل، اساس، عنصر، جسم بسیط، محیط طبیعی، اخشیج

پیشنهاد کاربران

بن پاره: عنصر.
بن پاره های چهارگانه: العناصر الاربعة.
بن پاره: جزء اصلی، بخش بنیادین یک چیزی، پاره ای که ریشه ای و بنی است.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )
عنصر: بن پاره.
بن پاره: جزء ریشه ای، بخش اصلی یک چیز.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )
عنصر: بن مایه، آخشیگ، گوهر، گوهره، مایه، درون ساخت و. . .
پارسی را پاس بداریم. . .
گوهر ( 𐬔𐬋𐬵𐬀𐬭 )
"گوهر" ماده ای که با روش های شیمیایی، واپاشی پذیر به چیز ساده تری نیست. در همۀ اتم های هر گوهر یا عنصر ویژه، شمار پروتون ها یکسان است.
واژه گوهر ( =سرشت، ذات ) را می توان به جای واژه ی تازی عنصر ( element ) به کار گرفت.
اوستاد اوستادن زمانه عنصری
عنصرش بی عیب و دل بی غش و دینش بی فتن
منوچهری دامغانی
شکل خاصی از ماده است که یک نوع اتم دارد
🇮🇷 همتای پارسی: بُنمایه 🇮🇷
🇮🇷 واژه ی برنهاده: عنصر 🇮🇷
شیمی دان ها ماده ای را عنصر می نامند که از یک نوع اتم تشکیل شده باشد .
Element: آغازه
Compound: آمیزه
خمیر مایه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس