در کتاب موبی دیک نوشته ی هرمان ملویل و ترجمه ی پرویز داریوش در ص ۳۰۷ مینویسد:
". . . و اما این عنبر خاکستری مادۀ عجیبی است و به عنوان کالای بازرگانی چندان اهمیت دارد که در سال ۱۷۹۱ یک تن ناخدای زاده نانتوکت به نام کافینز را در دادگاه مجلس مبعوثان انگلستان درباره این موضوع به محاکمه کشیدند چون در آن هنگام و در واقع بالنسبه تا همین اواخر اصل واقعی شاه بوی مانند خود عنبر برای اهل علم معمایی بود هر چند لغت Ambergris ترکیب فرانسوی عنبر خاکستری است با وجود این آن دو ماده بکلی از یکدیگر جدا هستند. چون عنبر نیز هر چندگاه بر ساحل دریا به دست میآید در خاک های دور از ساحل به چنگ می افتد، در حالی که عنبر خاکستری جز در دریا به دست نمی آید اضافه بر آن عنبر ماده سخت و شفاف و شکننده و بی بویی است که به کار دهانه نی لبک و پیپ و دانه تسبیح و زیورهای دیگر می رود و عنبر خاکستری نرم و مومگونه و چنان به شدت خوشبو و معطر که به مقدار زیاد در عطرسازی و خمیر بخور و شمع های گران بها و گردمو و دهنیات به کار می رود ترک ها از آن در آشپزی استفاده می کنند و نیز آن را به مکّه می برند به همان گونه که کُندُر را به کلیسای پطرس قدیس در رم می برند. برخی بازرگانان شراب فروش چند دانه در شراب قرمز می ریزند تا خوشبو شود. "
... [مشاهده متن کامل]
اما در پاورقی جناب داریوش آورده اند که:"لفظ انگلیسی Amber خود از لفظ عربی عنبر و به همان معنی است. Ambergris که از امعاه وال به دست می آید از لحاظ شیمیایی همان است و از لحاظ لفظ �خاکستری� انصافه دارد. م. "
عنبر در زبان پهلوی به شیوه "اَمبَر" بوده است و به زبان عربی رفته است و در آنجا به عنبر دگرگون شده است. اکنون عرب ها همان عنبر خودشان را به ما داده اند و ما هم از آن بهره می بریم! ولی ایرانی ها خیلی از "ن" ها را "م" می گویند همانند شنبه که شمبه می گویند، این را هم می گویند "امبر". ولی در نوشتن و نگارش، این واژه به شیوه "عنبر" نوشته می شود که. . . . .
... [مشاهده متن کامل]
بدرود!
عنبر واژه ای است معرب که از �امبر� فارسی گرفته شده همچنین عنبر ماده مومی کمیابی است که به �زر شناور� مشهور است، در صنعت عطرسازی، همچون گنجی به شمار می رود.
این زر شناور باعث افزایشبوی خوش عطر ها و ادکلن ها می شود.
... [مشاهده متن کامل]
نوامبر نیکولز، عطرساز و صاحب نشان تجاری شمین ( Ch�min ) ، در این زمینه می گوید: �این ماده بسیار ارزشمند به دلیل بوی منحصربه فرد و ویژگی های تثبیت کننده اش شناخته می شود و ماندگاری و شدت بوهایی را که به آن اضافه می شود، افزایش می دهد. �
این ماده گرانبها در معده نوعی نهنگ با نام نهنگ عنبر ( نهنگ اسپرم ) تولید می شود. نهنگ عنبر که بزرگ ترین شکارچی دندان دار طبیعت به شمار می ورد، مدت ها است که در فهرست گونه های رو به انقراض قرار دارد.
همه چیز درباره ی مُشک، مِشک، مِسک، سُعد، عَنبر:
مُشک یا مِشک یا مِسک کدام تلفظ صحیح است؟
دهخدا می نویسد اهل فارس به کسر میم مِشک و اهل ماوراءالنهر بضم میم مُشک و� اهل عرب مِسک خوانند یعنی بجای شین ، سین دانند. اما گویا در ادبیات و صحبت های آحاد مردم تلفظ مُشک رایج تر است.
... [مشاهده متن کامل]
رابطه ی مُشک و مَشک؟ ( کمک کننده به یادسپاری آسانتر )
هر دو مُشک و مَشک را از نوعی دام یا چهارپا تهیه می کنند مُشک را طی فرایندی از ناف آهو می گیرند ( ماده ای نهایت خوشبوی در کیسه ای که آن را نافه گویند و در زیر شکم آهوی مشکین نرینه جای دارد. ) و اما طی فرایندی دیگر مَشک را از پوست گوسفند که درست و بدون شکافتن از وسط کنده باشند تهیه می کنند و در آن ماست و دوغ و آب و جز آن ریزند. ( برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات هم بازی کرد و داستان ساخت مثلا پسر، یه مَشک بردار، برو تبت، کشور مُشک خیز، یه مُشت مُشک بردار بریز تو مَشک، بردار بیار )
در ضمن، در ادامه به دو ماده خوشبوی دیگر اشاره می شود:
الف_ مشک زمین، مشک زمینی، مشک زیرزمین و یا مشکک گیاهی است بغایت خوشبوی و آن را به عربی سُعد گویند که دارای ساقه زیرزمینی برنگ سیاه و بسیار خوشبوی و معطر است و بطور خودرو در مزارع می روید. ( برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت مثلا در این جا می توان گفت اگر کسی سَعد بود سُعد در قبرش می روید یعنی اگر کسی نیک بود و نیکوکار شاید بخاطر نیکی اش قبرش پر از ماده خوشبوی شود، در ضمن، سَعد و سعید هم خانواده هستند )
ب_ عَنبر، ماده چرب و مومی شکلی، که در معده و روده های نهنگ عنبر ( شاه نهنگ، عنبر ماهی، ماهی عنبر یا کاشالوت ) یافت می شود. پستاندار عظیم الجثۀ دریازی و گوشت خواری که طول بدن حیوان به بیست متر می رسد و بطور کلی شکل ظاهری آن ها بشکل ماهی است اما برخلاف ماهی ها که در دستهٔ آبزیان جای دارند و تخم گذار هستند در بدن خود دارای رحم هستند و پس از گذر زمان بارداری، در دریا فرزند خود را به دنیا می آورند. این پستانداران در همه اقیانوسها مشاهده می شوند اما بیشتر در دریاهای گرم و معتدل زندگی می کنند. این جانوران از نرم تنان تغذیه می کنند و مخصوصا به ماهی مرکب علاقمند می باشند. ماده مترشح سیاه رنگی از ماهیان مرکب که مورد تغذیه این جانوران واقع می شود در دستگاه گوارش وی تبدیل به ماده بسیار خوشبویی می گردد که عنبر خوانده می شود و این ماده بشکل مدفوع منجمد شده خاکستری رنگی از حیوان دفع می شود که به صورت شناور روی آب قرار می گیرد و در سواحلی که جانور مذکور وجود دارد عنبرها را جمع آوری و به عطر سازان می فروشند و بعلاوه در موقع شکار این حیوان از داخل روده هایش مقادیر زیادی ( در حدود چند کیلو ) عنبر بدست می آورند. ( اما برای یادسپاری آسانتر که می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت، در واقع با استفاده از اَنبُر، عنبرها را از سطح دریا جمع آوری می کنند البته برای یادسپاری بهتر دیدن تصویر ذهنی آن هم لازم است. )
عنبر نادرست و وام واژه ی عربی از پهلوی باستان است
اَمبَر شیوه ی درست نوشتار این واژه است
عنبر :ماده ای خوشبو از شکم ماهی
عنبر از واژه انبر ا - انباریدن - ماندن و انرا منده و مانده انبر و آکنده و پ آگنده و انبر انباشته و مشکانبار و انبشته و کنده نیز میگفتند و نام مندنا نام مادر کورش از همین بود که هرودت گفته نام ماندانا به پارسی یعنی عنبر است چرا که برای خوشبویی بیشتر باید بماند
گل گندم
این واژه در عربی به گونه عنبر است که عنبر گویشی عربی از واژه پارسی میانه و ایرانی اَمبَر هست که به چم مایه ای چرب و خاکستری و رگه دار است که از روده یا شکم ( معده ) ماهی اَمبَر یا عنبر میگیرند حتی این واژه در زبان های خارجی هم راه یافته و نام هم هست مانند امبر هرد
خوش بو
عنبر: عنبردر پهلوی امبر ambar بوده است .
( ( چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 269. )
ماده ایست تیره رنگ و مومی که از دستگاه گوارش نهنگ عنبر دفع می شود و رایحه ای مطلوب دارد.
همچنین معمول است امربر گماشته شده برای انجام امور شخصی افسران نظامی را که عموما از میان سربازان خوش چهره و اندام انتخاب می شود را هم عن بر گویند.
معنی کلمه ی عنبر : ماده ای خوشبو که از شکم نوعی ماهی به دست می آید.
معنی کلمه ی عنبر نسیم : خوش بو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)