عنان

/~anAn/

    bridle
    control
    curb
    rein

فارسی به انگلیسی

عنان اسب را به دست گرفتن
rein

عنان تافتن
to turn away

عنان در دست گرفتن
rein

عنان گسیختگی
binge

عنان گسیخته
fast, ungovernable, wayward

مترادف ها

curb (اسم)
جلوگیری، بازداشت، زنجیر، عنان، جدول، لبه پیاده رو، هویزه، حاشیه پیاده رو

bridle (اسم)
دهانه، قید، مهار، افسار، پالهنگ، عنان

rein (اسم)
لجام، افسار، عنان، کنترل، زمام

پیشنهاد کاربران

عنان ؛ مهار کردن و کنترل کردن چشم و نگاه و دید.
مصدر و بن واژه ی کلمه ی عنان ، عین می باشد
کلیدواژه ی ( عین ) مصدر و بن واژه ی بسیاری از کلمات هم خانواده خودش در جایگاه های کاربردی مختلف می باشد
...
[مشاهده متن کامل]

( عنان عنوان عین عُوْن عینک عیان آینه آن این معنی معنا مُعَیَّن تعیین تعاون معاون تأنی )
البته این نکته در اینجا لازم به ذکر است که مفهوم کلمه ی مُعَیَّن و مُعین نباید با هم اشتباه گرفته شوند.
چون کلمه ی مُعین به معنی آبدار و دارای آب از ماء منشعب شده است.
حروف اصلی در تمام کلمات ذکر شده با مصدر و بن واژه ی ( عین ) دو حرف ( ع ن ) می باشد.
و حرف اصلی تر کلمه ی عین حرف ( ع ) می باشد.
حرف ( ع آ ) با توجه به محل مشترک صدور آوای آنها از ابزارهای کلامی واقع در دهان در قوانین ایجاد کلمات و قوانین نگارشی آنها قابل تبدیل به یکدیگر می باشند.
حقیقت و ذات آوایی حرف ( آ ع ) منطبق با عالم واقع یک جریان رو به ازدیاد و تعالی و قابل رویت را در کلمات ایجاد می کند.
به گونه ای که وقتی صدای این حرف را با کمک ابزارهای ایجاد کلام مثل لب و دندان و حلق و زبان به آواز در می آوریم دهان به مانند شیپوری که بخواهد صدا را از یک نقطه ی تنگی به یک نقطه ی حجیم تری برساند این مفهوم تعالی را می توانیم درک کنیم.
یکی از ابعاد ذات آوایی حرف ( آ ع ) این است که در هر کلمه ای نقش آفرینی کند بُعد تألیف شدن و تعالی یافتن و به چشم آمدن و دیده شدن در آن مستتر می باشد.
حرف ( آ ) چه با ریخت بی کلاه ( ا ) چه با ترکیب مُصَوِّت ها چه با ریخت عین ( ع ) نماد تألیف شدن و تعالی یافتن و به چشم آمدن در مفهوم کلمات را ایجاد می کند.
به گونه ای که دو کلمه ی عِین و عینک در زبان عربی و کلمه ی آینه در زبان فارسی و خود کلمه ی تألیف و تعالی و علف به خوبی این تعریف را تأیید می کند.
عنوان ؛ سرفصل قرار دادن برای دیدن عمق مطلب
عین ؛ چشم
عُوْن ؛ چشمها
عیان ؛ آشکار و قابل رویت
معنی ؛ مفهوم جهت دیدن و درک مسایل
معین ؛ مشخص
تعیین ؛ مشخص کردن از جهت به دید آمدن
تعاون ؛ همفکری از جهت بهتر دیدن مسایل
معاون ؛ جانشین از جهت عدم حضور رییس برای دیدن
تأنی ؛ حوصله به خرج دادن جهت دیدن مسایل
حتی کلمه ی انتظار که از نظر کردن و نظارت منشعب شده است با ریخت عینتظر به مفهوم نظاره کردن با چشم احتمالا با کلمه ی عین مرتبط می باشد.
همچنین کلمه ی عنصر به معنی مواد قابل رویت
و کلمه ی انسان با ریخت عینسان به معنی موجود بینا
و کلمه ی اُنس به معنی به چشم همدیگر آمدن و همدیگر را دیدن
همچنین کلمات اشاره ای مثل این آن اینها آنها همه مرتبط با کلمه ی عین و دیدن می باشد.

عنان درستش انان از انیدن و پارسی است ریشه ان نَی به چم اوردن و هدایت کردن است
انیدن بچم اوردن و هدایت کردن است بنواژ ان نَی است و در پارسی اوستایی و هخامنشی و پهلوی امده
در کردی نیزhenan/ an�n / h�nan بچم اوردن است
...
[مشاهده متن کامل]


اَنَیَ=اورد/ هدایت کرد
انیَتا=اورده/ هدایت شد
پارسی هخامنشی

عنان
افسار
هر آنچه خواهی از آن مخزن الکَرم بطلب
مباد آنکه عِنانت به غیر بسپاری
عنان به دست فرومایگان مده زنهار
که در مصالح خود خرج می کنند تو را
صائب تبریزی
در حقوق به معنای اموال
افسار ، دهانه
کنترل
فرمان ( در خودرو )
در فرهنگ لغات عرفانی به معنای "اختیار " است.