perpendicular (اسم)عمودclub (اسم)انجمن، چماق، باشگاه، کانون، گرز، باتون، مجمع، خال گشنیز، خاج، عمودmace (اسم)چماق، گرز، عمود، کوپال، گل جوز، پوست جوز، راف، گول زدنیstaple (اسم)تیر، قلاب، گیره کاغذ، عمود، جزء اصلی هر چیزی، مواد خام، رزه، قلم اصلی، چهارپایه تخت، بست آهنی، فقره اصلیcolumn (اسم)پایه، عمود، ستون، رکنpillar (اسم)میله، پایه، عمود، ستون، رکن، دیرک، جرز، ارکان، ستون بتون ارمهvertical line (اسم)عمود، خط عمودی
عمود منصف:نیمگر. ستون نیمگر. ستون نیمگر. نیمگر کران. کرانمند. کرانه. کرانگی. کرانگر.ستون کران ( ها ) . ستون کرانی ( ها ) . کران ( های ) ستونی. ستون های کرانی، کرانه ای. کرانا. کرانوی. کرانا. کرانایی. کرانهای ستون، ستونی. ستونایی. ستونشی. ستونشایی. ستونشایی ورزانه. مند ناکی. ستون کران. . . . . . کران ستون. . . . . . .کرانی. ستونی. ؛کرانی:افقی. کران:افق. ستون: عمود.ستونایستا . . . . . ستونی . . . . .بُرش راستبرابر عمود در زبان پارسی " کوپال " است.+ عکس و لینک