عمود

/~amud/

    erect
    perpendicular
    square
    mace
    upright
    vertical

فارسی به انگلیسی

عمود بر درازای کشتی
abeam

عمود بودگی
perpendicular

مترادف ها

perpendicular (اسم)
عمود

club (اسم)
انجمن، چماق، باشگاه، کانون، گرز، باتون، مجمع، خال گشنیز، خاج، عمود

mace (اسم)
چماق، گرز، عمود، کوپال، گل جوز، پوست جوز، راف، گول زدنی

staple (اسم)
تیر، قلاب، گیره کاغذ، عمود، جزء اصلی هر چیزی، مواد خام، رزه، قلم اصلی، چهارپایه تخت، بست آهنی، فقره اصلی

column (اسم)
پایه، عمود، ستون، رکن

pillar (اسم)
میله، پایه، عمود، ستون، رکن، دیرک، جرز، ارکان، ستون بتون ارمه

vertical line (اسم)
عمود، خط عمودی

پیشنهاد کاربران

عمود منصف:نیمگر. ستون نیمگر.
ستون نیمگر.
نیمگر کران. کرانمند. کرانه. کرانگی. کرانگر.
ستون کران ( ها ) . ستون کرانی ( ها ) .
کران ( های ) ستونی.
ستون های کرانی، کرانه ای. کرانا. کرانوی. کرانا. کرانایی.
کرانهای ستون، ستونی. ستونایی. ستونشی. ستونشایی. ستونشایی ورزانه. مند ناکی.
ستون کران. . . . . .
کران ستون. . . . . . .
کرانی. ستونی. ؛
کرانی:افقی.
کران:افق.
ستون: عمود.
ستون
ایستا . . . . . ستونی . . . . .
بُرش راست
برابر عمود در زبان پارسی " کوپال " است.