cousin, cousin[child of a paternal uncle]
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
خریدار مال دزدی، عمو، دایی
عم، عمو
پیشنهاد کاربران
کردی کرمانجی
آپو. عمو
آپو. عمو
أب🇸🇦 پدر🇮🇷
أم🇸🇦 مادر🇮🇷
أخ🇸🇦 برادر🇮🇷
أخت🇸🇦 خواهر🇮🇷
عمه🇸🇦 اَفدَریزه، کاکی، توریا🇮🇷
عمو🇸🇦 اَفدَر🇮🇷
دایی، کاکو🇮🇷
خاله، دایزه🇮🇷
ابن🇸🇦 فرزند پسر🇮🇷
بنت🇸🇦 فرزند دختر🇮🇷
حفید، حفیدة🇸🇦 نوه🇮🇷
أم🇸🇦 مادر🇮🇷
أخ🇸🇦 برادر🇮🇷
أخت🇸🇦 خواهر🇮🇷
عمه🇸🇦 اَفدَریزه، کاکی، توریا🇮🇷
عمو🇸🇦 اَفدَر🇮🇷
دایی، کاکو🇮🇷
خاله، دایزه🇮🇷
ابن🇸🇦 فرزند پسر🇮🇷
بنت🇸🇦 فرزند دختر🇮🇷
حفید، حفیدة🇸🇦 نوه🇮🇷
پارسی عمو= افدر
اَفدر از پدر میاید.
ما در زبان های ایرانی واژه های گوناگونی برای عمو یا برادر پدر داشتیم، افدر یک نمونه است که ریشه واژه عم در عربی هم می شود! از نوشته های دهخدا در این باره بازدید بفرمایید.
اَفدر از پدر میاید.
ما در زبان های ایرانی واژه های گوناگونی برای عمو یا برادر پدر داشتیم، افدر یک نمونه است که ریشه واژه عم در عربی هم می شود! از نوشته های دهخدا در این باره بازدید بفرمایید.
خیلی از عناوین در زبان فارسی امروز ریشه عربی و . . . دارند که در مجموع ما را از زبان نیاکان مان دور کرده اند. به گمان من این عنوان در پارسی را باید از اقوامی جست که همچنان به گویش های محلی خود سخن می گویند
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
که در اصل همه آنها لهجه های مختلفی از زبان پارسی هستند گرچه دستخوش تغییراتی شدند اما برخی عناوین را به شکل اولیه هنوز در خود حفظ کرده اند. عنوان عمو که در فارسی ریشه عربی دارد در برخی گویش های شرقی هنوز به شکل اولیه و باستانی خود ادا می شود ، به عنوان نمونه در زبان بلوچی که از زبان های دست نخورده ایرانی می باشد مترادف عمو ، �ناکو / naku � می باشد و همچنین برای عنوان �مالک و صاحب � که هر دو ریشه عربی دارند از �و٘اھُنْد/ wa'hond � استفاده می شود. الحمدلله این شیوه در زبان و گویش اکثر اقوام ایرانی همچنان زنده است و بجای استعمال لغات و کلمات با ریشه بیگانه از زبان خود استفاده می کنند.
واژه آمو کاملا پارسی است ریشه پارسی باستان دارد این واژه از واژه آمو دریا پارسی باستان گرفته شده است
این رود یکی از رود تاریخی و باستان ایران است
پرآب ترین رود در آسیای مرکزی است که رود دوم سیردریا است کوه های پامیر سرچشمه گرفته و حدود ۱٬۱۲۶ کیلومتر از آن در قسمت مرزهای شمالی افغانستان با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان جاری است. ایرانیان این رود را نام جیحون می شناسند
... [مشاهده متن کامل]
در عربی می شود عمو در لغت نامه دهخدا درباره واژه عمو این طور گفت شدعم ( با زیر ع ) عربی است گاه به مردم عامی یا به دوستان نزدیک خود نیز عمو خطاب کنند: بهترین واژه به کجا یی واژه صد درصد عربی عمو واژه پارسی اصیل آمو بهترین واژه هست این واژه یعنی آمو صد درصد پارسی است.
منابع.
لغت نامه دهخدا
https://fa. m. wiktionary. org/wiki/آمودریا
این رود یکی از رود تاریخی و باستان ایران است
پرآب ترین رود در آسیای مرکزی است که رود دوم سیردریا است کوه های پامیر سرچشمه گرفته و حدود ۱٬۱۲۶ کیلومتر از آن در قسمت مرزهای شمالی افغانستان با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان جاری است. ایرانیان این رود را نام جیحون می شناسند
... [مشاهده متن کامل]
در عربی می شود عمو در لغت نامه دهخدا درباره واژه عمو این طور گفت شدعم ( با زیر ع ) عربی است گاه به مردم عامی یا به دوستان نزدیک خود نیز عمو خطاب کنند: بهترین واژه به کجا یی واژه صد درصد عربی عمو واژه پارسی اصیل آمو بهترین واژه هست این واژه یعنی آمو صد درصد پارسی است.
منابع.
لغت نامه دهخدا
https://fa. m. wiktionary. org/wiki/آمودریا
برادرپدر، کاکو، اَمو، آمو
کردی شمالی یا کرمانجی: آپو
کردی مرکزی یا سورانی: مام
کردی جنوبی یا پهلوانی: مَمو
کردی مرکزی یا سورانی: مام
کردی جنوبی یا پهلوانی: مَمو
کردی جنوبی:مَمو
به برادر پدر، عمو گفته می شود و گاه در تداول به شوهر خاله ، شوهر عمه و دوستان پدر نیز می گویند.
به برادر پدر و برادر پدربزرگ عمو گفته می شود. و گاه به دوست پدر و شوهر خاله و شوهر عمه نیز عمو می گویند
به نظر من اسکار است به انگلیسی جوای لطفا
برابر پارسی این واژه ( پیترو ) است.
در زبان بختاری به عمو تاته می گویند
Uncle ( عمو )
عَمو
واژه ای پارسی ست که اَرَبیده شده : اَمو < آمو
اَمو / آمو : اَم / آم - او
اَم/آم : همه ، هام ، هَم
او = پسوند خویشوندی یا نسبت مانند : شکمو ، کِرمو. . .
مینه = کَسی که اَز همه است و فرزند همه را مانند فرزند خودش نگهداری و نگهبانی می کند.
بهتر است اَمو نوشته شود .
واژه ای پارسی ست که اَرَبیده شده : اَمو < آمو
اَمو / آمو : اَم / آم - او
اَم/آم : همه ، هام ، هَم
او = پسوند خویشوندی یا نسبت مانند : شکمو ، کِرمو. . .
مینه = کَسی که اَز همه است و فرزند همه را مانند فرزند خودش نگهداری و نگهبانی می کند.
بهتر است اَمو نوشته شود .
عم، برادر پدر، اپدر، کاکا، کاکو
عم
عمو=تاته ( تاتِ )
عموزاده=تاتِزا ( تاتِزاد )
واژه تاتِزا در گفتار لری بسیار پرکاربرد می باشد.
زمانی که میخواهند بگویند کسانی از یک ریشه پدری هستند می گویند آنها با هم تاتزا واتزا هستند.
عموزاده=تاتِزا ( تاتِزاد )
واژه تاتِزا در گفتار لری بسیار پرکاربرد می باشد.
زمانی که میخواهند بگویند کسانی از یک ریشه پدری هستند می گویند آنها با هم تاتزا واتزا هستند.
عمو در زبان کوردی اورامی ( مامو ) کرمانجی ( آپو ) سورانی ( مامه ) این واژهای کوردی به نظر من درسته تر این واژه را عربها دزدیدن وبه عمه هم در اورامی ( مه تی ) هیچ فرقی نمی کند خواهر بابا یا مادر ودر سورانی ( میمی یا پوره )
amca ( آمجا )
پیشنهاد بنده برای واژه تازی عم واژه پهلوی نیاکی یا نیای کوچک میباشد و البته در برخی زبانهای ایرانی و دری واژه ماما و کاکا را نیز برای عمو بکار میبرند
در زبان پارسی باستان " اودر " یعنی برادر پدر .
عمونوروز : نامی نادرست است ، در ایران باستان به پیر سپید مویی که در جشن های نوروزی ، پیشکش هایی را به مردم می داد " پاپانوروز " می گفتند که پس از تاخت تازیان و دشواری های ایرانیان برای انجام آیین های میهنی ، پدیده ای ناهمگون و سیاه چرده بنام حاجی فیروز جایگزین شد و پاپانوروز به اروپا راه یافت و پاپانوئل گردید.
... [مشاهده متن کامل]
عمونوروز : نامی نادرست است ، در ایران باستان به پیر سپید مویی که در جشن های نوروزی ، پیشکش هایی را به مردم می داد " پاپانوروز " می گفتند که پس از تاخت تازیان و دشواری های ایرانیان برای انجام آیین های میهنی ، پدیده ای ناهمگون و سیاه چرده بنام حاجی فیروز جایگزین شد و پاپانوروز به اروپا راه یافت و پاپانوئل گردید.
... [مشاهده متن کامل]
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)