علیل

/~alil/

    sickly
    infirm
    invalid
    languishing
    affected
    broken-down
    weakly
    wreck

فارسی به انگلیسی

علیل المزاج
ailing

علیل شدن
languish

علیل مزاج
delicate

علیل کردن
waste

مترادف ها

sick (صفت)
مریض، خسته، بیمار، علیل، ناخوش، ناساز، ناتندرست

ill (صفت)
مریض، خسته، ناشی، بد، خراب، زیان اور، بیمار، علیل، معلول، ناخوش، سوء، رنجور، ببدی، غیر دوستانه، از روی بدخواهی و شرارت

valetudinarian (صفت)
مریض، خیالی، علیل، وسواسی

invalid (صفت)
پوچ، ناتوان، بی اعتبار، علیل، باطل، نامعتبر

bedfast (صفت)
بیمار، علیل، بستری

bedrid (صفت)
بیمار، علیل، بستری

pimping (صفت)
پست، علیل، خرد

infirm (صفت)
ضعیف، ناتوان، علیل، نااستوار، رنجور

bedridden (صفت)
بیمار، علیل، بستری

valetudinary (صفت)
علیل، وسواسی

پیشنهاد کاربران

ناتوان، رنجور
معلول ، کسی که در نتیجه ی علتی ضعیف و ناتوان شده است.
علیل=معتل
اینجا بال دراری پرواز کنی میگن علیله
پاتال

بپرس