علم

/~alam/

    standard
    flag
    science
    learning
    knowledge
    banner
    ensign
    erudition
    ics _
    letters
    pennon
    scholarship
    streamer

فارسی به انگلیسی

علم احداث جنگل
forestry

علم اخلاق
ethics

علم ادب
lrtters, literature

علم اصلاح نژاد
eugenics

علم افرینش
creation science

علم اقتصاد
economics

علم الاخلاق
ethics, moral philosophy, principle

علم امراض حلق
pharyngology

علم بیماری های زنانه
gynecology

علم پرتاب موشک
missilery, missilry

علم تعلیم
pedagogy, an of teaching

علم تعیین مسیر برای کشتی
navigation

علم تغذیه
nutrition

علم جراحی استخوان
orthopaedics, orthopedics

علم جوی هوسی
dilettante

علم حساب
arithmetic

علم حقوق
jurisprudence, law

علم خانه داری
domestic science

علم دینامیک
dynamics

علم ژنتیک
genetics

مترادف ها

knowledge (اسم)
سامان، اگاهی، اطلاع، معرفت، علم، بصیرت، فضیلت، عرفان، دانش، دانایی، وقوف

sign (اسم)
اعلان، اثر، نشان، نشانه، صورت، علم، تابلو، رمز، علامت، ژست، ایت، امضاء، نشان گذاشتن

banner (اسم)
نشان، درفش، پرچم، شعار، بیرق، علم، سرصفحه

flag (اسم)
پرچم، بیرق، علم، سنگ فرش، زنبق، برگ شمشیری، جاده سنگ فرش، دم انبوه و پشمالوی سگ

standard (اسم)
نشان، پرچم، شعار، علم، قالب، معیار، استاندارد، الگو، نمونه قبول شده

ensign (اسم)
اشاره، نشان، گروه، دسته، پرچم، علم، ناوبان دوم، پرچمدار، نشان افتخار، نشان رسمی، سربازی که حامل پرچم است

science (اسم)
معرفت، علم، دانش

symbol (اسم)
اشاره، نشان، علم، رقم، رمز، مظهر، نماد

پیشنهاد کاربران

گزینه هایی از کارهای فرزانگان اهورایی ایران.
از پسهء میرداماد و میرفندرسکی تا زمان کنونی.
هر دانشی ناچار از سه چیز است.
[نهادها:موضوع]و[مبادی:بنیادها. ]و[مسایل :پرسش ها. ].
هر دانستی ناچار از سه چیز است
۱_نهادها. ۲_بنیادها. ۳_پرسشها.
آورده بودیم که دانش یکی از رشته های دانستها به شمار می رودو نوشته بودیم که
...
[مشاهده متن کامل]

دانستنیها چهار تا هستند دانشها، فرزانشها و آیینها و رازوریها. که هرکدام رشته های بیشمار و نابه پایان دارند.

دانشِ آغازین و پایانین:علم اوّلین و آخرین.
دانش آغاز و انجام.
دانش آغاز و فرجام.
عرف و عارف و معروف:که وزن و افظ این سه فارسی است . آوردیم که علامهء دهخدا در جستار ( مقالات ) های خود آورده است که بسیاری واژگان با لفظ و وزن خود فارسی می باشند که عرفان از همین واژگان است زیرا از پایه
...
[مشاهده متن کامل]
نام گاوی است که در میان ده و صد وهزار گاو از دور شناخته است. که مرو و مروپ و مروف نامیده شده است. که عرف یعرف از آن گرفته شده است. تا آنج که علم هم از لم و الم کار است که شده است الم که به روند علم شده است، پس فارسی است.

دانست و داننده و دانسته:علم و عالم ومعلوم.
دانش و دانشور و دانشوریده.
دان و دانا و دانیده.
" دانش و دریافت ":علم و ادراک. ؛
ادراک گِردِ دِرک که لری وفارسی کهن است.
علم ؛ این کلیدواژه در عین سادگی از اون دست کلماتی است که تمام قوانین ایجاد کلمات در ساختمان این کلمه اعمال و قابل دریافت مفاهیم می باشد.
مثلاً از زاویه ی قانون اعراب و مُصَوّت ها اگر عَلَم خوانده شود یک ارتباط در اوج و در قله بودن از حالت امکان در یک چیز جهت معلوم شدن آن و به چشم آمدن آن می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثلاً از زاویه ی ذات حروف در حرف ( ل ) در میان ساختمان این کلمه وجود یک مفهوم لطیف و سیال از مفاهیم را منظور می رساند. یا اگر این کلمه را در ساختمان کلمه ی معلم در نظر بگیریم و قانون مصوت ها را در این کلمه بررسی کنیم کلمه ی مُعَلِّم و مُعَلَّم اشاره به شخص علم دهنده و علم گیرنده می کند.
مثلاً از زاویه ی تغییر ریخت نگارش و صورتگری حروف در حرف ( ع ) و ( ل ) باعث ایجاد دو شاخه و جریان از مفاهیم، که هر شاخه مجدد انشعاب مفهومی متفاوتی را با کلمات کاربردی در جایگاه های کاربردی مختلف ایجاد می کند. مثلاً اگر دو حرف ( ع ل ) را با توجه به نزدیکی محل صدور آوای آنها به دو حرف ( آ ر ) در نظر بگیریم این مفهوم را به ما می رساند که یک انرژی لطیف و حیات بخش در میان کار قرار دارد. و کلماتی مثل آرامش آرمان آرزو و. . . را به ما نشان می دهد.
مثلاً از زاویه ی کانسپت کلامی اگر به این کلیدواژه نگاه کنیم کلماتی مثل المپیک آلمان اِلمان لامپ پلمب و . . . که ترکیب دو کلمه ی آل و لم در ساختمان کلمات مفاهیمی مثل پُر بودن یا مالامال بودن و معلوم بودن و شناخته بودن چیزها را به ما می رساند. مانند قانون معرفه و نکره ی عربی که افزونه ی حرف ال در ابتدای کلمات شناخته بودن و ناشناخته بودن چیزها را به ما می رساند. و کلمه ی لم در ساختمان کلمات مفهوم پُر بودن و مالامال بودن را ایجاد می کند.
مثلاً قانون بازچینی معکوس حروف جهت ایجاد و رسیدن به مفاهیم جدید در یک زاویه ای دیگر از مفاهیم. مثل علم و ملع یا مَلَأ در اصطلاح ملأ عام و یا کلمه ی مُلّاع که اشاره به مالامال بودن از مفاهیم یا اصطلاحاً با سواد بودن را به ما می رساند. قانون بازچینی حروف معکوس در بسیاری از کلمات قابل مشاهده است مانند حَدقه و قَدح یا جَرح و حَرج یا کلاف و فلکه یا نور و روان و فراوان از این دست کلمات.
مثلاً قانون لاتین در غالب گیری کلمات یا اصطلاحاً تلاطم حروف در غالب کلمه که مفهوم به عمل آمدن علم را به صورت یک مسیله ی الزام آور در اقدامات به ما می رساند.
و. . .

علم = بَرینکه
لری بختیاری
ویدیای ( vidyay ) :علم، دانش
عَلم یا جریده یا توغ یکی از وسیله های نمادین بکار رفته در آیین سوگواری عاشورا در میان شیعیان است. این وسیله معمولاً چوبی بلندی به ارتفاع پنج شش متر که سر آن پنجه ای برنجین می گذارند و پارچه های رنگین قیمتی به چوب می بندند. علم از فلز، چوب یا آهن ساخته شده، توسط علم دار حمل می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

علم معمولاً در جلوی صف سوگواران حرکت داده می شود. علم های قدیمی تر معمولاً پایه ای دارند که واژه های دینی بر روی آن برنگاشته شده است و دو اژدها یا شیر با دهان باز از آن پاسداری می کنند. گاهی پهنای علم ها به ۳ متر تا ۱۰متر هم می رسد و غالباً ۱۱ زبانه ( تیغه ) دارد که زبانه میانی بزرگ تر از بقیه می باشد. حد فاصل زبانه ها را هم با اشیاء فلزی که به شکل کبوتر و طاووس و لاله و گنبد و بارگاه و… ساخته شده بود، پر می کردند.
به کسی که علم را با خود حمل می کند، علمدار می گویند. این شخص پایه علم را که از چوب ساخته شده، داخل بند تسمه ای که به کمر و شانه خود بسته، قرار می دهد و با آن حرکت می کند. علم و پرچم از وسائلی است که در جنگ ها از اهمیت اساسی برخوردار بود. البته بین علم و پرچم تفاوت هایی وجود داشته است و از نظر اهمیت هم درجه بندی شده اند. علم شمال کشور با علم بخش های مرکزی ایران اختلاف دارد.
به نظر می رسد که نوعی علم در زمان آل بویه برای مراسم محرم استفاده می شده است. در زمان آق قویونلوها طبل و علم از امامزاده ها توسط علما در مراسم مذهبی حمل می شده است. با تشکیل دولت شیعی صفوی، علم به صورت گستره ای در مراسم محرم و سایر مراسم مذهبی بکار مورد استفاده قرار می گرفته است.
قدیمی ترین علم های ایرانی در کاخ توپ قاپی استانبول نگهداری می شود. این علم ها از غنایم جنگی است و پس از تصرف شهر تبریز توسط سپاهیان عثمانی، شاه سلیم آن ها را به استانبول منتقل کرد که پس از رواج تشیع در زمان شاه اسماعیل مورد استفاده دسته ها قرار گرفته است از صفحه ای آهن به صورت تیغه ای باریک و بلند ساخته می شد. در راس آن علامت و نشان سنتی و قومی قبیله و در شیعه مذهبان نام الله یا نام الله و محمد و علی یا نام الله و پنج تن نقره کاری ( نقره کوبی ) یا کنده کاری می شد. تیغه باریک و بلند آهنین با صفحه ای مدور و بزرگ تر در انتهای تیغه که دارای قابی از فلز بود خاتمه می یافت. دور این قاب را با سرهای اژدها که از هنرهای چینی و ژاپنی اقتباس شده بود، می آراستند. این علم ها بر روی دسته ای چوبی یا فلزی قرار می گرفت و پیشاپیش دسته ها حمل می شد.

علمعلمعلمعلمعلمعلم
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/علم_(عزاداری)
عَلَّمَ الْقُرْآنَ2: جعله عَلماً وعَلامةً وعِلماً وتعلیماً وتَعلُّماً وعَمَلاً ومرجعاً . . . لهدایت الانسان الجهول المغرور!
دانش خدایی:علم الهی.
دانش پیامبری:علم نبوت.
دانش پیشوایی:علم امامت.
علم:اَلمِ کار و از لِمِ کار یعنی لم کار وعلم کار دستت باشد.
دانش ( علم ) دو گونه است ا_دانشهای آرمانی ( انسانی ) ۲_دانشهای کاربردی ( تجربی )
ما در اوستایی واژه یِ {چیستا} را داشتیم که از نِگاهِ من، این واژه آن اندازه درخور است که میتوانیم از هَمین واژه به جایِ {عِلم} بهره بریم.
پس افزون بر {دانش} ما واژه یِ {چیستا} را می توانیم داشته باشیم.
...
[مشاهده متن کامل]

به گمانم بهتر است از {دانِش} به جایِ {knowledge} و از {چیستا} به جایِ {علم/science} بهره ببریم. ولی شاید شما گمان دیگری داشته باشید و این تنها یِک گمانه است.
پَسگَشت:رویه یِ 515 از نِبیگِ {فرهنگ واژه های اوستا}
بِدرود!

علم
سلام ، علم دانایی و شناخت فردی خاص را گویند
دانشمند.
لری دانستمند.
دریا دانش:بحرالعلوم.
علم یعنی دانش و کسی که عالم باشد با دانش مینامند
علم به معنای پرچم از ریشه عل و هه ل که در کردی وجود داره وبه مثال عل پرگه در کردی کلهری به رقص کردی میگویند وبه معنای بالا پریدن است ویا در کردی کرمانجی که به جای عل از هه ل استفاده میشه و بهش میگن هه ل پرکی ، همچنین در کرمانجی
...
[مشاهده متن کامل]

روژ هه لات به معنی جایی روز در ان بالا می اید یا علامت روز استفاده میشود.

معرفت
واژه علم
معادل ابجد 140
تعداد حروف 3
تلفظ 'alam
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اعلام]
مختصات ( عَ لَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'alam
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
عِلْم Science از نحو وطرز وکی وکجا وچطور استفاده از اکتشافات وفهم قوانین کاربردی چیزی
نمیگه وندارد وهیچ رهنمائی وکمک نمیدهد.
این روح انسان که توانائی انتخاب واختراع وتعیین موارد استفاده از عِلم است.
...
[مشاهده متن کامل]

واین "دین إلاهی"هست که رهنمائی میکند وتعیین چی صلاحیت هست استفاده از عِلم وکی وکجا
وچطور. . . نه خود عِلم ونه مکتشفین ونه سلاطین وحُکّام وقوانین وضعی ونه جامعه شناسان ونه
روانشناسان ونه دکترها ونه مهندسین ونه. . . .
Science doesn’t tell you how to use scientific knowledge.
عَلَمً: برچم، نشانهء بارز، انسان مشهور، . . . flag, some one or some thing is well knowon
عَلَّمَ: ( کسی را ) یاد داد. ، ( آمیخت ) tought ( somebody )
عَلِّمْ: ( کسی را ) یاد بده، آموزش بده teach ( someone )
عُلِّم : یاد گرفت ( توسط کسی ) learned ( by someone )
عَلِمَ: میدانست، میفهمید. knew ( somthing )
تَعْلیم: آموزش، آمیختن learning, teaching
. . .

علم کلمه ای تورکی است که از فعل بیلمق یعنی دانستن گرفته شده است بیل ریشه ان بوده و وقتی یم اسمساز تورکی می اید به صورت بیلیم در می اید که به معنی علم و دانش است حال به مرور ب ان حذف شده وبه صورت ایلیم در امده که در زبان عربی معرب شده و به صورت علیم و یا علم در امده است
آگاهی
دانش
خرد
دانسته
عِلْم : دانش
عَلِمَ : دانستن
عَلَّمَ : نشان داد
Science
علم ( عربی )
ویستا ( فارسی )
Knowledge
دانش ( فارسی )
Information
اطلاعات ( عربی )
ازدایش ( فارسی )
Announcement
اطلاعیه ( عربی )
آگهش ( فارسی )
علم یعنی دانستن یاد یادگرفتن چیزی ، واژه ای نادرست که هیچ ربطی به ساینس ندارد ، واژه ای قرآنی است که آخوندا رواج دادند و آن را برابر با ساینس نشان دادند تا . . .
مثلن یکی ممکن است فال گیری یا یاد بگیرد یا بداند ، او عالم است و علم دارد ولی با " Science " هیچ پیوندی ندارد و چه بسا که بر آن نیز باشد ، واژه هایی از این دست که همه دروغ و فریب و زیانبخش برای اندیشه است را باید کنار گذاشت و واژه های هند و اروپایی را بکار گرفت .
...
[مشاهده متن کامل]

درک
از بن مضارع ( اکنون ) استفاده می کنیم که می شود
دان Dān
برتری، فهم، شناخت، تسلط، آگاهی، نور، اقتدار، قدرت نظامی آفرین، قدرت سیاسی آفرین، قدرت اجتماعی آفرین، قدرت ثروت آفرین
امام علی ( ع ) :علم و دانش برای انسان جمالی است که از هیچکس پوشیده نیست. نسبی است که هرگز مورد جفا قرار نمی گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

۱. بی علم از عمل نبری صرفه ای عزیز/آن مزد کار یافت که دانسته کار کرد
۲. علم چندان که بیشتر خوانی/چون عمل در تو نیست《نادانی》

دانش، دانستن، دانسته، دانایی، دانستمان، دانندگی،
دانستار، دانیدن، دانیده، دانمان، دانستنی، دانیدنی،
دانستگی، دانیدگی
علم علوم عالم
im pro
:>
شناخت. . آگاهی . . . شناسایی . . .
پرچم بیرق درفش

اَلَم: درد و رنج، دردمندی و رنجوری
عَلَم: اسم علم، درفش و بیرق، سرشناس
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. الم به فتح اول و دوم ( که غالباً آن را به غلط به کسر اول تلفظ می کنند ) به معنای "درد و رنج" یا" دردمندی و رنجوری "است.
...
[مشاهده متن کامل]

اما علم به فتح اول و دوم به چند معنی است که از آنها سه معنی رایج تر است: یکی به معنای خاص که در ترکیب" اسم علم" ( در جمع اسامی اعلام ) مرادف" اسم خاص" به کار می رود؛ و دیگر به معنای "درفش و بیرق" یا "نیزه و میله ای که بر سر دست بالا برند" و سوم به معنای "سرشناس، نامی، زبانزد" است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۳۷. )

عَلَم: پرچم و بیرق
عِلم: دانش
اَلم: درد و اندوه
علم: دانش، علوم، آگاهی
یاد داد
علم : عالم = معلوم = علوم = معلم
حکمت، دانش، معرفت، اطلاع، یقین، دانایی
عِلم
داناک ( پسوند - آک نشان دهندهء نام رَمَن ( اسم جمع ) ، عِلم = داناک ( دان )
دانِش ( پسوند - اِش نشان دهندهء نامِ بَرآمده از کارواژه است ( حاصل مصدر )
تَعَلُم = دانش ( آموزِش )
تَعلیم = دانانِش ( آموزانِش )
علم یعنی: دانش، دانایی، متضاد جهل و نادانی
علم به ترکی: بیلگی، بیلمَک، بیلیم گفته می شود. واژه عربی علم را هم بکار می برند.
به معنای ( آگاهی ) است ، و کمی فلسفی : یافتن مجهولی که دِگر معلوم گشت ، البته در عالم واقعیت که در عالم حقیقت مجهولی وجود ندارد ، در واقع عالِم با کشف و یافتن ، معلومی را معلموم می کند ، از حقیقت به واقعیت ، عالَمِ واقع انعکاس و تجلی عالَمِ حقیقت است ، مانند آئینه ، شخص مقابل آئینه حقیقی و تصویر ش در آن
...
[مشاهده متن کامل]

واقعی ؛ ( پاینده )

علم SCIENCE :[اصطلاح جامعه شناسی] کاربرد روشهای نظام یافته تحقیق و تحلیل منطقی دقیق در مطالعه ی اشیا، رویدادها یا افراد؛ و مجموعه ی معرفتی که با این گونه وسایل حاصل می شود.
منبع https://rasekhoon. net

عِلم
دانه برابر عِلم اَست ، گرچه در پارسی به حَبه و غَله هم دانه میگوییم که بیراه هم نیست چون همان گونه که گیاهی از درون دانه بیرون می آید ، همین گونه دانش و دانستنی ها هم اگر بِهمان یا هومَن ( انسان ) را به دانه ای بیا نگاریم از درون او بیرون می آید ، از این روی :
...
[مشاهده متن کامل]

به نادرست دانِش را برابر عِلم گُذاشتند ( گُداشتند ) زیرا پسوند "اِش" در دستور زبان نامِ کارواژه ( اسم مصدر ) می سازد و نشان دهنده کار یا داختی ( عملی ) است ، برساخته های عَلَمَ در زبان اَرَبی که به زبان پارسی درآمده اند ، می توان این گونه برابر نهاد :
عِلم =دانه ( پسوند " ه " نامواژه ( اسم ) ساز است
عالِم = داننده
معلوم = دانیده ، دانسته
عَلیم = دانا
عَلاّمه = دانشمند ، دانشوَر
《 تَعَلُم = دانِش 》 مانند : تَدَرُس = آموزش
《 تَعلیم =دانانِش》 مانند : تَدریس = آموزانِش
( در زبان پارسی با پسوند " - آندن " کارواژه ی واداری ساخته می شود : آموختن یا آموزیدن و آموزاندن )
مُعَلَم = دانستار
معَلِم = دانانگار ، دانانگَر مانند: مُدَرِس = آموزانگار، آموزانگر ، چون مُعَلِم می داناند گرچه شاید برای واگویی سنگین باشد! همین گونه آموزگار می آموزد ( به مینه دانش آموز ) و آموزانگر می آموزاند (
مَعلَم ، حوزه عِلمیه = دانِشگاه ، دانشکده ، دانستگاه
اِعلام = فَرادانی ، پیرا دانی ، همه دانی
اِستِعلام = اَزدانی ( پیشوند" اَز" به مینه : به بیرون یا آزگار = تماماً و کُلاً است و همریشه با out انگلیسی و aus آلمانی میباشد. )
مُتِعَلِم = دانِشگَر
در پارسی می توان واره های آمیخته فراوان دیگری هم از ستاک دان و دانست به افزوده ی پسوندهایی ساخت :
دانه ( مانند آموزه )
دانو ( مانند کِشو )
دانَک ( مانند پوشَک )
داناک ( مانند خوراک )
دانال ( مانند رَوال )
دانیل ( مانند بَندیل در : بار و بَندیل )
دانِمان ( مانند سازِمان )
دانجه ( مانند شکنجه )
دانَند ( مانند رَوَند )
دانان ( مانند خَندان )
دانِستار ( مانند گُفتار )
دانِستمان ( مانند ساختِمان )
دانستگاه ( مانند خاستگاه )

انشایی درموردارزش علم و دانش
دانایندگی
عِلم:دانش، دانایی، دانستن، آگاهی، اطلاع،
شناخت و معرفت نسبت به امر یا موضوع یا
مطلبی یا چیزی یا واقعه و رخدادی و. . . .
عِلم در لغت به معنای دانستن در برابر ندانستن
( جهل ) است، بنابراین آن که میداند عالِم است و آن که نمیداند جاهل.
...
[مشاهده متن کامل]

عَلَم:پرچم، بیرق، درفش، لوا، رایت، علامت یک کشور یا دسته یا حزب و. . .
پارچه ای سفید یا رنگین منقوش به نقوش مختلف که بر سر چوب یا میله کنند و علامت و نشان یک کشور یا دسته یا حزب و. . . باشد.

واژه علم در زبان اوستایی ، پارسی و پهلوی برابر با " چیستا " می باشد و در انگلیسی به آن " ساینس: scienc " گویند که جایگاهی بالاتر از " دانش یا knowledge " است.
درک حقیقت
عَلَم - پرچم . نام نوعی پرچم در درخش خراسان جنوبی که شامل یک طوق بشکل گل و. . . و یک قطعه چوب بلند بطول حدود 3متر که با پارچه هایی زیبا آذین شده و در مراسم عزاداری اباعبدا. . . الحسین مورد استفاده قرار میگیرد
شناخت، درک محیطی در آن زندگی می کنیم
برپا کردن
دانش

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٦)