علف

/~alaf/

    grass
    herb
    weed
    forage
    fodder
    provender
    herbage
    marihuana
    marijuana
    plant

فارسی به انگلیسی

علف انگشتی
crab grass

علف بر

علف بریدن و خشکاندن
hay

علف بوریا
bulrush

علف پر پشت
turf

علف تگرگی
star-of-bethlehem

علف جارو
heather

علف چر
grazer

علف چین
mower of grass, lawn-mower

علف خر
evening primrose

علف خشک
hay, dry grass

علف خنازیر
figwort

علف خوار
herbivorous, herbivorous, herbivore, herbivorus

علف دادن
to feed with fodder, to graze

علف دار
grassy

علف دریایی
algae

علف شوره
saltwort, glasswort

علف شیطان
choke-weed

علف قورباغه
ironwort

علف گربه
catnip

مترادف ها

grass (اسم)
چمن، سبزه، علف، ماری جوانا

herb (اسم)
بوته، علف، گیاه، شاخ و برگ گیاهان، رستنی

herbage (اسم)
شاخ و برگ، علف، گیاه، رستنی

darnel (اسم)
لوله سیخکی، چچم، علف

fodder (اسم)
علف، علوفه، علیق، علوفه دادن، سورسات

forage (اسم)
علف، علوفه، علیق، سورسات، تلاش و جستجو برای علیق

provender (اسم)
غذا، علف، علوفه، علیق، سورسات، خواربار، اذوقه

tare (اسم)
علف، وزن خالص، ویسیای صحرایی، ماشک

پیشنهاد کاربران

در زبان تالشی به گیاهان مرتعی واش گفته میشه . واژه علف از گیاهی که در سرزمین تالش رشد میکنه و بهش اَلاف گفته میشه گرفته شده. در گذر زمان اَلاف وارد زبان فارسی شده و به عموم نباتات مرتعی اطلاق شده. در تالش
...
[مشاهده متن کامل]
مکان هایی با اسم اَلاف نام گذاری شده . این گیاه در اوایل بهار بویژه در چرا گاه های پاییزی و زمستانه رشد میکنه. طعم تند خاصی داره ما بین پیاز و سیر. ارتفاع بیست و حد اکثر سی سانتی داره. این گیاه تک برگ هست و براق و گل سفیدی داره و دانه های سبز کم رنگ به اندازه ماش داره و غده ای در خاک داره که حد اکثر به اندازه نخود میشه. این گیاه کنار آب در دره ها رشد میکنه و با کمی گرم شدن هوا از بین میره و به خشکی حساسه . در بهار چوپان ها این گیاه رو با نان و پنیر می خورن و خیلی بهش علاقه دارن. این گیاه رو در اوایل بهار در حاشیه بعضی از جاده های کوهستانی در تالش می فروشن.

علف به زبان سنگسری
واشwash
واژه علف
معادل ابجد 180
تعداد حروف 3
تلفظ 'alaf
ترکیب ( اسم ) [عربی] ( زیست شناسی )
مختصات ( عَ لَ ) [ ع . ] ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
بوته / واش
در کنار سبزه و بوته ( بُته ) که این یک بگمانم پرکاربردتر است، واژه ی پیشنهاد شده ی �واش� نیز شایان درنگ است.
واش
در زبان بلوچی به علف بیَدَه میگن، واش هم میگن و چندتا کلمه دیگه هست که اقوام مختلف بکار میبرن،
در فرهنگ لغت بلوچ و گیلکی کلمات زیادین که مشترک هستن
قدمت این دو قوم و زبان هزار ساله اس،
و اکثر کلماتشون همون کلماتیه که در زبان اصیل پهلوی بکار برده شده.
...
[مشاهده متن کامل]

این دو قوم خیلی خوب تونستن اصالت خودشونو زبانشونو حفظ کنن⁦⁦ ( 。♡‿♡。 ) ⁩

شاید این واژه با لیف و الیاف هم خانواده باشد ، در زبان گیلگی واژه لی داریم که به معنای کاه برنج یا شاخه گیاه برنج است ( شا ( لی ) زار ) و روشن که واژه لی ایرانی است
دانه و علف
این واژه بسیار پرکاربرد و روان در گفتار لری و مردم زاگرس به کار می رود که نشان از باستانی بودن آن دارد. که شاید در زبان مردم دشت های میانی ایران و دشت عراق هم کار برد داشته است.
در پارسی پهلوی واژه ی اوردور urdur به معنای گیاه و علف آمده. همچنین واژه ی گیا و کیا یا همان گیاه نیز در پارسی پهلوی وجود دارند.
در گیلگی به علف واش می گویند که من بررسی کردم دیدم در بسیاری از زبان های هند و اروپایی و در زبان پهلوی هم این واژه بکار میرفته و بکار می رود .
زبانهایی مثل گیلگی بسیاری از واژه های ایرانی را پاس داشته اند ، کار که فارسی نکرد و تا اندازه ای واژه های ایرانی را کنار گذاشت و از عربی آلوده شد
سبزه

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس