علت

/~ellat/

    cause
    reason
    illness
    defect
    origin
    account
    argument
    causer
    end
    ground
    occasion
    score
    wherefore
    why
    excessive menstruation

فارسی به انگلیسی

علت اصلی
bottom, pivot

علت العلل
first cause, main source, cause of causes

علت بخشودگی
exemption

علت بودن
cause

علت جنگ
casus belli

علت جویی کردن
trace

علت سرنگونی
downfall

علت شناسی
aetiology

علت نابودی
undoing

علت نارضایتی
grievance

علت نمایی
justification

علت وجود
raison dtre, rationale

مترادف ها

defect (اسم)
علت، عیب، نقص، قصور، کمبود، کاستی، اهو، نکته ضعف

cause (اسم)
سبب، جنبش، عنوان، هدف، جهت، علت، سرمایه، مرافعه، موجب، انگیزه، نهضت، باعی، موضوع منازع فیه، موری، منبع

reason (اسم)
سبب، عنوان، مایه، علت، خرد، مورد، موجب، مناسبت، ملاک، عذر، عقل، شعور، دلیل، عاقلی، خوشفکری

motive (اسم)
سبب، محرک، عنوان، علت، موجب، انگیزه، مناسبت، غرض

drawback (اسم)
مانع، علت، اشکال، زیان، بی فایدگی

disease (اسم)
علت، مرض، ناخوشی

shortcoming (اسم)
علت، قصور، کمبود، کاستی، نکته ضعف

because (حرف ربط)
چه، زیرا، علت، زیرا که، برای اینکه، چون که

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
لَو، واتیگ، چِژیوَر:علت
پیشایند
مایه
پایه
علت یک چیز: پایه ی یک چیز، مایه ی یک چیز
پیشنهاد واژه "پسآمَد" به جای "معلول" و "نِیآمد" به جای "علت".
"نی" ریخت کهن تر پیشوند "نِ" است برابر "پایین، به پایین عقب، پیش" می باشد.
می توانید دریابید که "پسآمد" پس از "نِیآمد" رخ داده است و به گونه ای فرجام ( =نتیجه ) "نِیآمد" است.
...
[مشاهده متن کامل]

پس به جای "عِلَت و مَعلول" بگوییم "نِیآمد و پَسآمد"
بدرود!

چرایی: علت.
چرایی مند: معلول، علت دار.
چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة.
چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة.
چرایی مایگیک: العلة المادّیة.
چرایی چهرگیک: العلة الصوریة.
چرایی پذیراییک: العلة القابلیة.
...
[مشاهده متن کامل]

چرایی هماده: العلة التامّة.
چرایی ناهماده: العلة الغیر التامّة.
پارسی را پاس بداریم: )

باعث
علت یک چیز، چرایی رخداد یا بودن آن چیز را نشان می دهد و همان دلیل است. می توان واژه بن را برای علت به کار برد.
در دیدگاه من درباره دلیل، واژه بُنبَر یا بُنِبَر به کاربرده شد، پس می توان گفت:
علت
گویش:ellat
ریشه از:عربی
برابر پارسی:چرایی، بُنِبَر، پشتوانه، ریشه
پی آور ( علت )
پیامد ( معلول )
علت: آنچه انگیزه ی نابودی یا پیدایش عیب در چیزی یا پدید آمدن رویداد ناگواری می شود.
🇮🇷 همتای پارسی: چرایی 🇮🇷
واژه علت
معادل ابجد 500
تعداد حروف 3
تلفظ 'ellat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: علَّة، جمع: عِلَل، جمع الجمع: اَعلال]
مختصات ( عِ لَّ ) [ ع . علة ] ( اِ. )
آواشناسی 'ellat
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
وَهان
چرایی
" بُن"
بن به چم پایه، ریشه و اساس است که در پارسی سره و در گفتمان فلسفی به جای واژه علت به کار رفته است.
بُن و بَر = علت و معلول
نوواژه ی" بُنابَر" را نیز می توان از [بن و بر] ساخت وبه جای علیت به کار گرفت ( یا بُنامد ) .
برهان علیت = فرنود بُنابر
چرایی= علت = رون، انگیزه، وَهان، خرد، خلت، هلت، پِریل، رَپَس، روگا، بهانه،
بیانوپ، سه مه د، دست آویز، شَوَند
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده:
# امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

dtre تو اصطلاح بافندگی یعنی پایه سوبل
انگیزه
وَهان برابر پارسی علت
واژگان علت که در پارسی پهلوی هلت بوده و لغت دلیل هیچکدوم عربی نیستند! واسه چی فکر میکنید که عربی اینهمه لغت داشته با اینکه زبان تنها چند قوم و آریه ی بادیه نشین بیشتر نبوده؟!!!!
عِلَتیدن =
م. ث
جنگ، مرگ هزاران بیگناه را عِلَتید.
سَبَبیدن =
م. ث
این کُنش/ژیرش به کنش/ژیرش دیگری می سَبَبَد.
مورث
وجه
واژه علت به معنای سبب گویش دیگر واژه پهلویک هلت hlt به معنای دلیل است که همریشه با خلت xlt’ در پارسی میانه و خرد xratu در اوستایی است. بدینسان روشن میشود واژگان عربی علل و معلول جعلی هستند.
دلیل، مسبب، سبب
بهترهاز واژه هاپهلوی ساسانی یا پارسی میانه، اوستایی ، تاتی ، تالشی، گیلکی، لری، لکی، کرمانجی، هورامی، زازاگی، سورانی و. . . به این ترتیب واژه های ایرانیو جایگزین واژه های بیگانه کنیم
علت: [اصطلاح حقوق]امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تأخیری رخ دهد به دنبال آن واقع شود.
انگیزه، جهت

انگیزه، جهت، دلیل
انگیزه، مایه، چرایی، بهانه
( = آنچه یَماک ( = سبب ) نابودی یا پیدایش آک ( = عیب ) در چیزی یا پدید آمدن رویداد ناگواری می شود ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پِریل peril، روگا، رَپَس ( سنسکریت )
آنیا ( سنسکریت: آنَیَ )
سِمید ( کردی: سه مه د )
بیانوپ ( کردی: بیانوو )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس