علامت

/~alAmat/

    sign
    mark
    token
    proof
    signal
    standard
    flag
    symptom
    emblem
    evidence
    character
    communication
    cue
    denotation
    earmark
    gesture
    ideogram
    indicative
    marker
    marking
    note
    seal
    signification
    symptomatic
    witness
    spark
    symbol

فارسی به انگلیسی

علامت ایست
red light

علامت با چراغ
wink

علامت با چشم
wink

علامت بر پوست درخت
blaze

علامت بعلاوه
plus sign

علامت بودن
bespeak, evidence, express, represent

علامت پیروزی
v sign

علامت تجاری
tm

علامت ترسو بودن
white feather

علامت تشدید را گذاشتن
accentuate

علامت تعجب
exclamation point, goodness

علامت تفریق
minus

علامت جمع
cross

علامت حرفه ای
regalia

علامت خطر
alarm

علامت خیشومی
tilde

علامت دادن
blink, signal

علامت دادن با تکان دادن پرچم
wave

علامت دادن با تکان دادن دست
wave

علامت دادن با چشم
pass

مترادف ها

significant (اسم)
علامت

tally (اسم)
حساب، نشان، نظیر، برچسب، تطبیق کردن، قرین، شمارش، علامت، اتیکت، چوب خط، شمارشگر، جای چوب خط

indication (اسم)
اشاره، نشان، نشانه، قرینه، بروز، علامت، دلالت

label (اسم)
لقب، برچسب، علامت، اتیکت، متمم سند یا نوشته، تکه باریک، اصطلاح خاص

token (اسم)
نشانی، نشان، نشانه، ژتون، رمز، یادبود، علامت، اجازه ورود، یادگار، یادگاری، علامت رمزی، کلمه رمزی، علامت مشخصه، بلیط ورود

sign (اسم)
اعلان، اثر، نشان، نشانه، صورت، علم، تابلو، رمز، علامت، ژست، ایت، امضاء، نشان گذاشتن

index (اسم)
راهنما، نما، فهرست، شاخص، فهرست راهنما، علامت، سبابه، نمایه، جاانگشتی، راهنمای موضوعات، فهرست مواد

mark (اسم)
حد، مرز، نقطه، هدف، نشان، نشانه، درجه، خط، پایه، مارک، داغ، علامت، نمره، علامت مخصوص، خط شروع مسابقه، علامت سلاح، چوب خط، مدل مخصوص

insignia (اسم)
نشان، علامت، نشان افتخار، نشان رسمی، مدال رسمی

signal (اسم)
راهنما، نشان، اخطار، علامت، سیگنال

emblem (اسم)
نشان، تمثیل، نشانه، شعار، علامت، ارم

symptom (اسم)
اثر، نماینده، نشان، نشانه، علامت، دلیل، هم افت، علائم مرض

omen (اسم)
نشانه، پیش گویی، فال، علامت، ایت

tag (اسم)
برچسب، سوش، علامت، پلاک، تهلیل، منگوله یا نوار، بند گردان سرود، مثال یا گفته مبتذل

tick (اسم)
تیک، علامت، چوب خط، تیک تیک، سخت ترین مرحله

docket (اسم)
دفتر ثبت دعاوی حقوقی، علامت

intimation (اسم)
علامت

milestone (اسم)
میل، علامت، مرحله برجسته، فرسخ شمار، مرحله مهمی از زندگی

ostent (اسم)
خود ستایی، علامت

portent (اسم)
نشانه، علامت، خبر بد، فال بد

پیشنهاد کاربران

مارک
واژه علامت
معادل ابجد 541
تعداد حروف 5
تلفظ 'alāmat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: علامة، جمع: علامات]
مختصات ( عَ مَ ) [ ع . علامة ] ( اِ. )
آواشناسی 'alAmat
الگوی تکیه WWS
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

علامت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
شمنا ŝemnā ( اوستایی: ŝemna )
نشانه، چشفر ceŝfar ( دری ) .
اشاره
عَلامَت
اورَنگ ، آرَنگ
نشانک ، نشانه ، نشان ، شانیل
نَماد ، نِمود ، نِمون ، نَمایه ، نَمایَک ، نَمایَن
هَمبُل ( هَم - بُل = پُر ) ، هَمجَم ( جَمع ) ، هَمگَم، هَمگَمب
سَنگال ( در دیرینه زمان برای سنجش راه ، سَنگ در کنار جاده می نهادند ، از این روی : فَرسَنگ، فَرسَخ ) ، سَنگار
...
[مشاهده متن کامل]

سُتونه ، سُتونَک ، سُتوله ( کوتاه شده ی سُتونوله مانند کوتوله ) ، سُتونواره ، سُتونچه
سِپَرَک ، سِپَرچه
تَخمیل ( تَخت میله ) ، تَخلول ( تَخت لوله )

سیگنال
شبیه. . . تمیز. . مراقبت. . . .
شبیه
چنانچه باستان شناسان باختری نوشته اند در تخت جمشید نشانه یا سمبلی از یک شیر دیده می شود که آن نشانه نیکی است و روی گاوی که نشانه بدی است افتاده و دارد آنرا از بین می برد. هر سنبلی دارای یک پنداره است که با فرهنگ یک سرزمین گره می خورد. نیاکان ما که کیش میترایی داشتند گاو نر و شاخ آن که شکل گردی ماه است سمبل بدی می دانستند. پیکره هایی که از میترا در بری تیش میوزیوم یا در موزه لوور نگه داری می شوند میترا را نشان می دهد که با گرفتن شاخ گاو نر دارد آنرا که سمبل بدی است می کشد و از بین می برد. سمبل ما که شیر و خورشید بوده و آنرا روی پرچم می زده اند و یا نام بنیاد نیکو کاری را که در اروپا چلیپ سرخ می نامند شیر و خورشید سرخ می نامیده اند با فرهنگ ما پیوند می خورد. در باره آنچه سمبل نیکی و بدی نوشتم همان Philosophy تز و آنتی تز هست که هگل فرزانه آلمانی هم در کارهای خود نوشته و پایه آن بر گرفته از آئین میترا و گاهان زرتشت است. در باره دوگانه باوری یا همان خوب در برابر بد [1] دانشمند فرانسوی ژ. دوشن گیمن در نسک خود به نام اورمزد و اهریمن نوشته است. چیزی را بایستی یاد آوری کنم و آن این است که میترا که خدای روشنایی است و در آلمانی به آن der altiranische Lichtgott یا خدای کهن روشنایی ایرانی می گویند خورشید نیست ونکه پیک خورشید است . این خورشید همیشه در کنار شیر سنبل گذشته مان دیده می شود و در آدمها هویدا می شود. خورشید سوار بر شیر رونده است و پیک برای اینکه به دیگران برسد آنرا روی جنبدنده ایی که خود هم نشان خوبی یا نیکی است گذاشته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

[1] - Ormazd et Ahriman نوشته J. Duchesne Guillemin دانشگاه پاریس 1953

شیوه
آیت
در پارسی " دخشک" dakhshak ، دخشک ها = علایم .
نت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس