علاَقهِ
واژه علاقه
معادل ابجد 206
تعداد حروف 5
تلفظ 'elāqe
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: علاقَة] [قدیمی]
مختصات ( عِ قِ ) [ ع . علاقة ] ( اِ. )
آواشناسی 'alAqe
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
... [مشاهده متن کامل]
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
خیلی خیلی اشتباه یک واژه عربی رو پارسی داناست
واژه علاقه در عربی نیست در ترکی هم نیست این واژه صد درصدر پارسی است.
علاقه به معنی دلبستگی یا آنچه که به آن آویزون باشد.
برابر انگلیسیش interest است به معنی آنچه درون یا میان است.
پیشنهاد استاد ادیب سلطانی اندرست است، چند نمونه:
- اندرست تو چیه.
- من به اخترشناسی اندرستم. ( علاقه مندم )
... [مشاهده متن کامل]
- سیاوش در اندرستیدن ( علاقمندکردن ) دیگران مهارت زیادی دارد.
- در نخستین قرارهای عاشقانه، انسانها بیشتر درباره ی اندرستهایشان گفتگو میکنند.
اول یونجت رو بخور اونوخت. . .
one's liking for sth/someone
دلخواه
دلبسته، دلبستگی، دلبند، دلبندی
علاقه داشتن چیزی یعنی دوست داشتن چیزی
علاقه داشتن به کسی یعنی دوست داشتن کسی
خاطرداشت. [ طِ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) مراعات. جانبداری. طرفداری. علاقه. میل : بنا بر خاطرداشت گذاشته لشکریان هر بی اعتدالی که می کردند متعرض نمیشد. ( تاریخ گلستانه ) .
عشق. ود
سخت مورد علاقه کسی بودن
آن کنیز سخت مورد علاقهٔ سلطان بود.
عِلاقه: رشته و آنچه آویخته شود ، گوشواره ، در بیت زیر بالکنایه مهره
سم سوی گوش برد صید زبون
تا ز گوش آرد آن عِلاقه برون
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص482 )
دوست داشتن
عاشق چیزی یا کسی بودن
دلــبستگی
ود
Favorite
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)