علاج کردن


    cure
    remedy

فارسی به انگلیسی

علاج کردن یا شفادادن
to remedy or cure

پیشنهاد کاربران

درمان ساختن ؛ علاج کردن :
نباشد پزشکش کسی جز که شاه
که درمانش سازد بگنج و سپاه.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
گفت ازین نوع شکایت که تو داری سعدی
درد عشق است ندانم که چه درمان سازم.
سعدی ( طیبات ) .
دچار کردن

بپرس