barrennees, effeteness
عقیم سازی
emasculation
عقیم سازی مرد
vasectomy
عقیم شدگی
sterlity
عقیم گذاردن
to render abortive, to paralyze
عقیم گذاشتن
foil, frustrate, spike, sink
عقیم ماندن
to come to nought
عقیم کردن
inactivate, sterilize
عقیم کردن جانور ماده
spay
عقیم کردن مرد
emasculate