recoil (فعل)پس زدن، بحال خود برگشتن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتنwithdraw (فعل)صرف نظر کردن، با تعظیم خارج شدن، کنار کشیدن، عقب کشیدن، عقب زدن، عقب نشستن، باز گرفتن، بازگیری کردنretreat (فعل)عقب نشستن، عقب رفتن، عقب نشینی کردن
pull something out of someone or somethingقدم باز پس گرفتنعقب نشینی کردن عقب رفتنgive wayWe felt the ground give way under our feetمتوجه شدیم ( حس کردیم ) زمین زیر پاهامون حرکت میکنه+ عکس و لینک