عطر

/~atr/

    perfume
    scent
    aura
    essence
    aroma
    attar
    perfumery

فارسی به انگلیسی

عطر افشان
atomizer

عطر حمام
toilet water

عطر زدن
perfume

عطر ساز
perfumer

عطر فروش
perfumer

عطر گل
attar or otto of roses

عطر گل سرخ
attar

مترادف ها

aroma (اسم)
عطر، رایحه، بو، مادهء عطری، بوی خوش عطر، خوشبویی

perfume (اسم)
عطر، بوی خوش، غالیه

fragrance (اسم)
عطر، رایحه و عطر، بوی خوش، چیز معطر

scent (اسم)
عطر، رایحه، بو، خوشبویی، ادراک، رد پا، پی

odor (اسم)
عطر، رایحه، بو، شهرت، طعم، عطر و بوی

attar (اسم)
عطر، عطر گل سرخ، عطر گل

redolence (اسم)
عطر، بو

essential oil (اسم)
عطر

پیشنهاد کاربران

عطر. [ ع َ طَ ] ( ع مص ) خوشبوی شدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( غیاث اللغات ) . || خوشبوی کردن به عطر. ( المصادر زوزنی ) ( از غیاث اللغات ) .
عطر. [ ع َ طِ ] ( ع ص ) مرد خوشبوی مالیده. مؤنث : عطرة. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . || آنکه پیوسته عطر و خوشبوی بکار برد. ( از اقرب الموارد ) .
...
[مشاهده متن کامل]

عطر. [ ع ُ طُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عاطِر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . رجوع به عاطر شود.
عطر. [ ع ِ ] ( ع اِ ) بوی خوش. ( منتهی الارب ) ( دهار ) . خوشبو و بوی خوش. ( غیاث اللغات ) . ماده خوشبوی نباتی یا حیوانی و روغنی شکلی است که دراندامهای مختلف غالب گیاهان وجود دارد. ( فرهنگ فارسی معین ) . ج ، عُطور. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) . خوشبوی و خوشبوئی و بوی خوش از هر چیز که برآید. ( از ناظم الاطباء ) . معروف است در ایام و حالیه ، عطریات در مشرق زمین بسیار متداول و مستعمل بوده و هست و به اشخاص و به لباس و رختخواب و غیره پاشیده می شد. ( قاموس کتاب مقدس ) . تطیب و عطر زدن نزد اعراب جاهلی از دلایل ثروت و نجیب زادگی بوده است. ( از تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان ج 5 ص 83 ) . بوی خوش و چیزی که آن را بخور کنند چون لبان ، و این مجاز است. و با لفظ سودن و پیچیدن و افشاندن و در عطر کشیدن و به عطر مالیدن مستعمل است. ( آنندراج ) . عطرهای قدیم عبارت است از: مشک. عنبر. ند. غالیه. زباد. لادن. گلاب. عود. بان. عبیر. کافور. صندل. اظفارالطیب. اشنه ( دواله ) . زهری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . میعة. مائعة. معتقة : خداوند زیاده چه فرماید از جامه و جواهر و عطر و رسول را معلوم است که چه دهند. ( تاریخ بیهقی ص 296 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

خوشبویه
attar
عطر
واژه عطر
معادل ابجد 279
تعداد حروف 3
تلفظ 'a ( e ) tr
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: عِطر]
مختصات ( عِ یا عَ طْ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'atr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
پرفیوم درواقع همون عطر میشه، الفاظی مثل ادوپرفیوم، ادوتویلت، ادو کولون، درواقع غلظت عطر مورد نظر رو بیان میکنن و مثلا ادوپرفیوم حدود ۲۰تا ۲۵درصد اسانس خالص و ۷۵درصد الکل داره، یا ادوتویلت حدود ۱۰ تا ۱۵
...
[مشاهده متن کامل]
درصد اسانس و ۸۵ تا ۹۰ درصد الکل داره، ادوکولون هم یه غلظته که حدود ۵ تا ۱۰ درصد اسانس داره منتها تو کشورمون از قدیم به عطرها با هر غلظتی که درون شیشه ریخته شده و به بازار عرضه میشه ادکلن گفته میشه

عطر آرامش
عطر
پارسی باستان: آتر
پارسی پهلوی: آتور
پارسی نوین: عطر، آذر، آتش
انگلیسی: Odour, Ether
واژه ی " عطر" از واژه ی پارسی باستان "آتر" گرفته شده که آتر به معنی ( آتش ) و عطر به معنی ( بوی ) که هر دو به معنی بالا رفتن هستند.
گلاب. . . نفحه. . . . شمیم. . . .
عطر
eau de cologne
عطر مردانه
men fragrances
مایع خوش بو
ادکلن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)