عضله

/~azole/

    muscle
    beef

فارسی به انگلیسی

عضله تنگ کننده
sphincter

عضله چهار سر
quadriceps

عضله دار
muscle-bound

عضله دو کننده
abducent

عضله رافعه
levator

عضله سه سر
triceps

عضله شناسی
myology

عضله گرفتن
flex

مترادف ها

muscle (اسم)
نیروی عضلانی، ماهیچه، عضله، پولک پولادین زره، صدف دو کپهای، صدف باریک دریایی و رودخانه ای

thews (اسم)
رفتار، نیروی عضلانی، وتر، عضله، راه و رسم

پیشنهاد کاربران

ماهیچه و عضله با هم از نظر معنایی تفاوتی ندارد.
ماهیچه یک واژه فارسی است و عضله عربی است.
در زبان فارسی در حال حاضر هر دو به یک اندازه بسامد کاربردی دارند. یعنی مردم و متخصصان از هر دو واژه به یک اندازه استفاده می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

جریان فارسی سازی بیش از صد سال است که در ایران شکل گرفته و کوشش می شود کلمات فارسی را جایگزین واژه های بیگانه و مخصوصاً عربی بکنند. به عنوان یک فارسی زبان کار بسیار کوچکی که می توانید انجام بدهید این است که از برابرهای فارسیِ موجود استفاده کنید، به عنوان نمونه همین ماهیچه!
این توضیحات را زیر واژه های مربوط نیز می گذارم، امیدوارم کمک ناچیزی کرده باشم.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.

بپرس