عصیان. [ ع ِص ْ ] ( ع اِمص ) نافرمانی و بیفرمانی کردن. خلاف طاعت. ( منتهی الارب ) . خلاف طاعت ، و ترک گفتن انقیاد و فرمانبرداری. ( از اقرب الموارد ) . نافرمانی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . نافرمان برداری کردن و بی فرمانی. ( دهار ) . نافرمانی و نافرمانبرداری. ( المصادر زوزنی ) . نافرمانی. ( مهذب الاسماء ) . ترک انقیاد. ( تعریفات جرجانی ) . در اصل لغت معنی آن سخت شدن است ، پس گناه را عصیان از آن نام کردند که آدمی از گناه سخت دل میشود، و نافرمانی کردن. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) . سرکشی. سر کشیدن :
... [مشاهده متن کامل]
دلت همانا زنگار معصیت دارد
به آب توبه خالص بشویش از عصیان.
خسروانی.
چون در او عصیان و خذلان تو ای شه راه یافت
کاخها شد جای کوف و باغها شد جای خار.
فرخی
منبع. لغت نامه دهخدا
" آسش. آس. آسی. آسیدن. آسِمان ":عصیان.
" آس، آس شد. آس شدن ":عصیان.
فرد به مرحله ی طغیان فشار های درونی رسیده و دست به شورشگری میکند
سلیم
عصیان: واژه ای اربی ست که در مفاهیم دینی سرپیچی و در مفاهیم اجتماعی و تاریخی سرکشی در فارسی برابری دارد.
فوران آشفتگی
بجای �عصیان� و �عصیان کردن� می توان و بهتر است، از �گردنکشی� و �گردن کشیدن� بهره برد.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/07/blog - post_73. html
گرچه عصیان در عرف امروز معمولا به معنی گناه می آید ولی در لغت به معنی خارج شدن از اطاعت و فرمان است ( اعم از اینکه این فرمان یک فرمان وجوبی باشد یا مستحب ) بنا بر این به کار رفتن کلمه عصیان ، لزوما به معنی ترک واجب یا ارتکاب حرام نیست ، بلکه می تواند ترک یک امر مستحب یا ارتکاب مکروه باشد .
... [مشاهده متن کامل]
( تفسیر نمونه ج : 13 ص : 323 )
فرمایگی
رویاروییِ دائمی انسان با نادانیِ خویش
نافرمانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)