حد، کمال، نقطه، عصر، دوره، گردش، نوبت، ایست، فرجه، پایان، منتها درجه، روزگار، زمان، مرحله، مدت، وقت، طمی، موقع، مدتی، گاه، نتیجه غایی، قاعده زنان، جمله کامل، نقطه پایان جمله، دوران مربوط به دوره بخصوصی
مترادف عصر: دور، دوره، روزگار، زمانه، زمان، عهد، وقت، بعدازظهر، پسین، پسینگاه، فشار، افشردن، فشردن برابر پارسی: ایوار، پس از نیمروز، پسین، روزگار، زمان معنی انگلیسی: afternoon, age, cycle, epoch, era, evening, period, time, ( late ) afternoon پیروز و سربلند باشید ♥️
مترادف عصر: دور، دوره، روزگار، زمانه، زمان، عهد، وقت، بعدازظهر، پسین، پسینگاه، فشار، افشردن، فشردن برابر پارسی: ایوار، پس از نیمروز، پسین، روزگار، زمان معنی انگلیسی: afternoon, age, cycle, epoch, era, evening, period, time, ( late ) afternoon پیروز و سربلند باشید ع ♥️
ایوار - در فارسی میانه پهلوی ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : اِبارَگ ( ēbārag و ēwbārag ) واژه evening هم از ایوار گرفته شده است! در نوشته های چیده ( چکیده ) اندرز پوریوت کیشان ( پوریوتکیشان ) ، اندرز ۵۱: ... [مشاهده متن کامل]
51 - ēbārag gāh ēn gōwēd kū az wināh ī - tān kard ēstēd pad - petīt bēd tā - tān man be āmurzēm čē paydāg kū ēdōn čiyōn rōšnīh ī xwaršēd ō zamīg rasēd u - š gōwišn ō zamīg āyēd. ( Jamasp - Asana, 1913, p. 48 ) هنگام غروب آفتاب ( عصر ) این را گوید که، از گناه که کرده اید به توبه باشید تا من ( اورمزد ) شما را بیامُرزم، زیرا آشکار [است] که همچنانکه روشنی خورشید به زمین می رسد، وَخشور ( سخن اهورایی ) او [نیز] به زمین می آید.
عَصَرَ ( واژه قرآنی ) =Squeeze, Compress, Zip عصیر=juice به دلالت این آیات: قال احدهما انی ارانی اعصر خمرا. . . ثم یاتی من بعد ذلک عام فیه یغاث الناس و فیه یعصرون وأنزلنا من المعصرات ماء ثجاجا ... [مشاهده متن کامل]
لذا "والعصر" تکمیل آیه"الخُنّس الجوار الکنس" عصر = "سیاه چاله" یا زمانی که جهان "فشرده" میشه "یوم نطوی السماء" رجوع کن به "طوی" و"خنس". وبه معنی زمان یا وقت عصر یا دهر . . . ذکر نشد!
فشار دادن، مثلا با جمع کردن جدار روده، موجب فشار بر مواد داخل روده می شوند، و باعث حرکت رو به جلوی مواد در روده می شوند.
عَصر واژه ای پارسی و اَرَبیده که بهتر است " آ سَر " نوشته و گفته شود . آ سَر : آ - سَر آ - : پیشوند و کوتاه شده ی " آی " از آمدن سَر : آغاز آ سَر = به سَر آمدنِ روز ، پایانِ روز ، آغازَش به پایان آمد ... [مشاهده متن کامل]
اَرَبیان ( اَعراب ) به عَصر/ آ سَر : اَلمَساء می گویند: آسَر = اَلمَساء ، مَساء امروز آسَر = اَلیوم مَساءً آسَرها ( عَصرها ) = مَساءً آسَرخوش = مَساءُ الخَیر همرَده ی آسَر : ایوار ، سَرشب ، شام ، شامگاه اَوان : که همان evening انگلیسی و Abend آلمانی ست.
اصل این واژه پارسی است و از کلمه اَستر پهلوی گرفته شده است. ( رجوع شود به واژه نامه پهلوی ) پس خوب است که از همان تلفظ پهلوی آن بهره ببریم و از نوشتن تازی آن با حروف ع و ص نیز بپرهیزیم.
این واژه پهلوی است . از. . . . . . هاسر . . . هسر . . گرفته شده
بجای بهره از واژه های صبح، ظهر، بعد از ظهر و عصر از واژگان زیر بهره ببرید صبح:بامداد ظهر:نیمروز بعد از ظهر:پس از نیمروز عصر:ایوارِ بامداد خوش نیمروز خوش پس از نیمروز یا ایوار خوش
ایوار - ایواره ایوارگ - ائراگ به پارسی مغرب را گویند زمانی و سوی مغرب - اواره آوار ایوارگ بیوار بیواره = به ایواره به چم غریب و غربت است زبان و گویش تمام اقوام سرزمینمان ایران همه ریشه در فارسی دارند و این امر قابل کتمان نیست مگر با جعل سازی ... [مشاهده متن کامل]
بهای یاسمن و چکریم فرست امروز که دوستیم دو بلخ شراب داد ایوار. سوزنی . تو گر شبگیر در توران نهی روی به آنان کی رسی کایوار رانند. بندار رازی. شب و روز از رفتن بی درنگ ز شبگیر و ایوارش آید بتنگ. هاتفی. آوخ نرسیدیم بشبگیر و به ایوار در سایه ٔ همسایه ٔ دیوار بدیوار بپرسید کاین مرد بیواره کیست که گستاخیش سخت یکبارگیست. بدو گفت کز خانه آواره ام از ایران یکی مرد بیواره ام. رهروی پپذن سرگشته ای آواره ای بینوائی بیدلی بیواره ای. شکوه تاج کیان وارث ممالک جم که ازممالکش آوار کرده است آوار. اسدی آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار ای ساربان، ! خدا را؛ پیوسته متصل ساز ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار شیخ بهایی آیا گم شده بخت و بیچارگان همه زار و غم خوار و آوارگان. که آواره ٔ بدنشان رستم است که از روز شادیش بهره کم است. . . نشانی ندادش کس اندر جهان بدانگونه آواره شد ناگهان. فردوسی. پلنگان را درآوردن ز کهسار گوزنان را ز بیشه کردن آوار. ترا از خان مان آواره کردند مرا بی دختر وبیچاره کردند. ( ویس و رامین ) . ور دوستار آل رسولی تو از خانمان کنندت آواره. ناصرخسرو. وخوب است بدانیم:eveningانگلیسی هم تاحدودی شباهت به ( ایواره ) دارد.
در زبان لری به پایان روز یا بعد از ظهر ایواره می گویند
عصر کنونی پارسیش میشه دوره کنونی،
عصر به ترکی: آخشام، ایکیندی ( آخشام از ایکیندی دیرتر است. )
روز : day : ساعت ۶ روز : am 6 بامدادان : dawn سپیده دم، پگاه، خورخیز، برآمد : sunrise پیشین : morning نیم روز : midday, noon : ساعت ۱۲ روز : pm 12 شب : night : ساعت ۶ شب : pm 6 پسین : evening, afternoon ... [مشاهده متن کامل]
واژه آریایی عصر ( در اصل اسر asr ) به مانای پایان روز است که در سنسکریت به صورت usR उसृ به مانای breakday روزشکن آمده است. واژه ایواره ( ایو=خاموش واره=روز ) نیز همتای واژه عصر است که امروزه در گویش لوری و کوردی به کار میرود و به مانای سپری شدن روز است که در آن: ... [مشاهده متن کامل]
hvR ह्वृ =off واژه آف انگلیسی به مانای خاموش گویشی دیگر از این کلمه است. वार vAra = day, turn of a day, turn پسوند واره در واژه ایواره به مانای روز است همانتور که شنواره در سنسکریت به جای شنبه روز به کار میرود ولی واره در واژه گهواره ( گردش گاه/جا ) به مانای turn یا گردش است.
عصر : در اوستا " رپیتوین " آمده و به معنای پسینگاه می باشد.