پی:عصب.
پیوند :عصبیت.
پیوست:تعصب.
پیوستگی:تعصبی.
پیوستشی:عصبانی.
پیوندی:متعصَِب.
پیوستش:تعصیب.
و.
. . . . . . .
پیوند :عصبیت.
پیوست:تعصب.
پیوستگی:تعصبی.
پیوستشی:عصبانی.
پیوندی:متعصَِب.
پیوستش:تعصیب.
و.
. . . . . . .
منسوب به عصبی ، کسی که عصبی باشید و عصبی برخورد کند.
عصبیت به معنی قوم گرایی است که عامل پیوند انسان ها در یک جامعه است.
ابن خلدون در مبحث علوم اجتماعی، عصبیت را بعنوان عامل شکل گیری جوامع میداند.
ابن خلدون در مبحث علوم اجتماعی، عصبیت را بعنوان عامل شکل گیری جوامع میداند.