دست پاچه کردن، گیج کردن، اشفتن، مضطرب کردن، عصبانی کردن، گرم شدن کله
تحریک کردن، ازردن، خشمگین کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، مزاحم شدن، عاجز کردن، عصبانی کردن
اشفتن، عصبانی کردن
عصبانی کردن، دود ایجاد کردن، رم کردن، بد بو کردن
برانگیختن، ازردن، خشمگین کردن، رنجاندن، عصبانی کردن، سوزش دادن
خشمگین کردن، عصبانی کردن
عصبانی کردن، ترکاندن، منفجر کردن
عصبانی کردن، دیوانه کردن، دیوانه شدن
عصبانی کردن، دلسرد کردن، مرعوب کردن، فاقد عصب کردن
تحریک کردن، عصبانی کردن