عصبانی

/~asabAni/

    angry
    indignant
    irate
    mad
    het up
    high(ly)-strung
    easily excited
    excitable
    nervous

فارسی به انگلیسی

عصبانی شدن
anger, upset, to get excited or highly strung, to fly into a rage, to get angryor mad

عصبانی کردن
anger, enrage, provoke, upset, incense, to make nervous or mad, to get on ones nerves

مترادف ها

mad (صفت)
خل، مجنون، شیفته، دیوانه، از جا در رفته، عصبانی

feisty (صفت)
چابک، عصبانی

furious (صفت)
خشمگین، خشمناک، متعصب، عصبانی، اتشی

choleric (صفت)
بد خلق، سودایی مزاج، عصبانی

nervy (صفت)
پر رو، نیرومند، عصبانی، پر رگ و پی، پر عصب

frenzied (صفت)
از جا در رفته، شوریده، اشفته، عصبانی، دیوانه وار، اتشی

short-tempered (صفت)
از جا در رفته، عصبانی، عاری از متانت

frenetic (صفت)
دیوانه، شوریده، اشفته، عصبانی، اتشی

wrathful (صفت)
خشمگین، سترگ، عصبانی، غضبناک، برانگیخته، قهر الود، تلافی دراورده

nervous (صفت)
عصبانی، متشنج، دست پاچه، عصبی، عصبی مربوط به اعصاب

pelting (صفت)
عصبانی

huffy (صفت)
ترشرو، عصبانی

maniac (صفت)
مجنون، عصبانی، دیوانه وار

frantic (صفت)
اشفته، عصبانی، از کوره در رفته، بی عقل، اتشی

high-strung (صفت)
کوک، عصبانی، بسیار حساس

horn-mad (صفت)
شوریده، عصبانی

horn-red (صفت)
عصبانی

red-hot (صفت)
تازه، عصبانی، تفته، تاب امده

huffish (صفت)
ترشرو، عصبانی

wreakful (صفت)
انتقام جو، عصبانی

پیشنهاد کاربران

عَصَبانی: دلخور، خشمگین، خشمناک، خشم - آلود، پرخاشگر، ازکورەدررفته، رنجیده، دل - آزرده، بەجوش - آمده
همانگونه که در فرتور زیر میبینید ما واژه "انگرا" را در اوستایی داشتیم که روشن است با "anger" انگلیسی پیوند دارد.
پس ما در زبان اوستایی واژه "انگر" را هم داشتیم.
پس، میتوانیم از همین واژه "اَنگر" با گویش "angr" ( پس از گ هیچ واکه ای نمی آید ) به جای "عصبانیت، اعصاب خوردی" بکار ببریم.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین، واژه "عصبانی" میتواند برابر "اَنگریگ" با پسوند "یگ" که برابر "ی" است را بکار ببریم با گویش "angrig"
شما دوستان نیز میتوانیم با بِکار گیری از همین واژه، واژه های نوین بسازید.
بِدرود!

عصبانی
پرخاشگر
عصبی در جدول نرو میشود ارمان عابد
برج زهر مار
خشمگینی شدید
تند مزاج
هفتاد درصد عربی ، ریشه ایرانی دارد و آنچه که می ماند بیشتر عبری و سریانی و حبشی و . . . است :
این واژه ریشه ای ایرانی دارد:
لغت ئسبasab که عرب آنرا عصب مینویسد به معنای برانگیخته شونده هیجانی شونده است که در سنسکریت به شکلआसव Asava به معنای برانگیخته شونده exciting آمده است. همتاهای لغت عصب به معنای برانگیختن excite در زبانهای دیگر:
...
[مشاهده متن کامل]

در ایسلند: espa
در ارمنستان: հուզել ( huzel )
در کروواسی - بوسنی:uzbuditi
در دانمارک: hides
دانستنی است لغت عصبانی→ئسپانی ( ئسـَ=بسیار پانی=خشمگین. پست واژه عصبانی را ببینید ) همریشه با عصب نیست و نمیتوان به جای �عصبانی شد� جمله �عصبی شد� را به کار بُرد زیرا اولی به معنای �خشمگین شد� ولی دومی به معنای �هیجانی شد� است

سینیرلنمک = سینسیمک = عصبی شدن ب تورکی
آمپر چسباندن، از کوره در رفتن
برج زهرمار، خون کسی به جوش آمدن، به سیم آخر زدن
عصبانی
منفجر
خلق تنگ
بَد رَگ
عصبی، خشمگین
بُراق
در عربی : غضبان

معنی کلمه عصبانی درجدول ( برافروخته )
کفری
آتشک
ناراحت، خشمگین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس