عصاره

/~osAre/

    concentrate
    distillate
    essence
    extract
    juice
    liquor
    squash
    expressed juice
    ooze

فارسی به انگلیسی

عصاره سپرین حیوانات
thyroid

عصاره عنبرسایل
witch hazel

عصاره گرفتن
extract

عصاره گوشت
gravy

عصاره گیری
extraction

عصاره هماملیس
witch hazel

مترادف ها

extract (اسم)
خلاصه، زبده، عصاره، شیره

juice (اسم)
جوهر، اب، خوشنامی، شربت، خوشاب، عصاره، شیره، اب میوه

distillate (اسم)
عرق، عصاره

sap (اسم)
خون، عصاره، شیره، شیره گیاهی

extractive (اسم)
عصاره

squeezed juice (اسم)
عصاره

پیشنهاد کاربران

اگر بخواهیم از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات به دنبال مسیر ایجاد و پیدایش کلمه ی عصاره و عَصّاری در آبراه سیال حروف بگردیم تا ببینیم از چه سرچشمه ای جاری شده و به چه کلماتی مرتبط می شود بدینصورت قابل تبیین خواهد شد ؛
...
[مشاهده متن کامل]

عَصّاری ؛ محل گرفتن عُصاره ی دانه های روغنی
کلمه ی عَصّار مثل ( خیاط خراز خراط خباز طبّاخ نساج قصاب ) به معنی عُصاره گیر از کلمه ی عُصاره ساخته شده است.
ز ما اینجا همی کنجاره ماند
چو روغنگر گرفت از ما عصاره.
ناصرخسرو
ریشه ی کلمه ی عُصاره از طریق قانون اولویت آوا نسبت به نگارگری حروف ، کلمه ی صار یا سار به معنی سرایت یافته می باشد.
مسیر جریان ایجاد کلمه ی عصاره در آبراه سیال حروف به کلماتی از قبیل سرایت مسرت ساری سَریان سُرم سرمایه اثر سیاره و. . . می رسد .
حرف ع در ساختمان کلمه ی عصاره به عنوان باب ورود به کلمه در قوانین حکمت نقاشی و نگارش حروف قابل تبدیل به حرف آ می باشد.
همچنین حکمت نقاشی و نگارش حرف ص در کلمه ی عصاره اشاره به یک اثر سرایت یافته و مسرت بخش به عنوان یک سرمایه و ثروت نهفته در درون چیزی که دارای یک حصار و محدوده باشد را دارد.
یعنی حکمت نگارش حرف ص با یک آوا و با چندین نگارگری و صورتگری مثل ص س ث اشاره به یک مفهوم مشترک ولی در زوایای مختلف منطبق با یک واقعیت در عالم هستی دارد.
مثلاً حرف س اشاره به یک مفهوم چالش برانگیز و قابل محاسبه و قابل مشاهده دارد.
در صورتی که مفهوم نگارش حرف ث با سه نقطه اشاره به کثرت و کثیر بودن یک ثروت در ابعاد مختلف را به ما منظور می رساند.
البته این نکته را باید توجه داشت که در مسیر ایجاد کلمات گاها کلماتی مشابه ولی با مفاهیم متفاوت مشاهده می شود که نباید این ها را باهم اشتباه گرفت.
مثلاً کلمه ی عُسر در اصطلاح عسر و حرج، دارای ریشه ی عُس و آس و آز یا آذ یا عُذ به معنی خورد شدن و کوچک شدن می باشد.
به عنوان مثال با ریشه ی آس در کلمه ی اسیر و اسید و آسیب و آسیاب و. . . به مفهوم خورد شدن و خورد کننده و بخش بخش کردن و متلاشی شدن قابل مشاهده است.
و یا با ریخت آص در کلمه ی اصغر به معنی خورد و کوچک قابل مشاهده است.
همچنین با مفهوم خورد و کوچک با ریخت های آز و اذ در کلمه ی آزار و اذیت می توان دید.
و با ریخت عَص در کلمه ی عصر به معنی برهه و قسمت و بخشی از زمان قابل دریافت و قابل مشاهده است.
و. . .

لری بختیاری
اَوزیت، بَربیم، شَلَم، زیت: عصاره ، شیره
آپیتَن= �pitan شیره، عصاره، عرق، ساندیس ( ریشه پهلوی )
اسانس
عصاره = اونیا
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
عصارهعصارهعصارهعصاره
پَسانه. جان کشی. شیره کشی:عصاره کشی.
در لری عصاره را پسانه گویند.
عصاره: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
گوشان guŝān، افشره afŝore ( دری )
آپیتن āpitan ( پهلوی )
پاینا pāynā ( اوستایی:پَئنه paena )
انگو angu ( مانوی )
پسانه: ( عصاره )
اَفشُره
Sap
آب، افشره، جوهر، چکیده، شهد، شیره، عرق، عصیر، لب، مرق، شیرابه، فشرده

عصاره[ اصطلاح طب سنتی ]به معنی عصیر است امّا در آنچه بی آتش به هوا و یا به آفتاب منعقد کرده باشند استعمال نمایند.
عصا، به ظاهر یک کلمه ی عربی است چون هم عین داردوهم ص که این حروف مخصوص زبان عربی است ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) ، ولی اگر عصا کلمه ی عربی باشد. باید چند هم خانواده داشته باشد یابتوان به بابهای عربی برد. . . .
...
[مشاهده متن کامل]
. خیلی وقتها لغات ترکی را با با حروف مخصوص عربی مینویسند. شاید عصا هم یکی از آن کلمات باشد ( اصلان، اسلان ) ، اطاق ( اتاق ) ، عریان ( اوریان ) ، عاشق ( آشیق، او آدام کی حدین آشیب ) . . .

واژه پارسی_ آریایی اساره ( اسار=خون ) شکل اسلی لغت اربیشده ی عصاره همخانواده با لغت لاتین اسانس به مانای خون ( در مجاز شیره هر چیز ) است که در فهرست ریشگان PIE به شکل h₁�sh₂r̥ و به مانای خونblood ثبت شده است. لغت عصاره در تخارستان به شکل ysār/yasar و در لاتین کهن به شکل aser و در سنسکریت به شکلआसुर Asura و در لیدیه ( ترکیه کنونی ) به شکل es�ne ثبت شده است. بدینسان روشن میشود در اربی لغت جعلی معصر به مانای جای آبمیوه گرفتن از لغت عصاره ساخته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

धान्यसार dhAnyasAra عصاره دانه= essence of grain

افشره
شیره
این واژه عربی است و پارسی آن، واژه ی پهلوی: آپیتَن می باشد.
همچنین در پارسی، واژه افشُره برای عصاره بکار می رود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)