عصا

/~asA/

    cane
    stick
    stave
    walking stick
    wand

مترادف ها

stick (اسم)
وقفه، وضع، چسبندگی، چسبناک، چوب، چماق، عصا، چوب دستی، تاخیر، باهو، شلاق، پیچ درکار

bat (اسم)
خشت، خفاش، چوب، چوگان، چماق، شبکور، شب پره، عصا، گل اماده برای کوزه گری، لعاب مخصوص ظروف سفالی، چوگاندار، نیمهیاپارهاجر، ضربت

rod (اسم)
میل، میله، قدرت، چوب، عصا، ترکه، برق گیر

ferule (اسم)
چوب خیزران، عصا، گرز، تنبیه با چوب، خط کش، خط کش پهن برای زدن بچه

cane (اسم)
عصا، چوب دستی، نای، نی، نیشکر

wand (اسم)
عصا، چوب میزانه، ترکه، گرز، چوب گمانه

walking stick (اسم)
عصا، چوب دستی، حشره راست بال امریکایی

baton (اسم)
عصا، چوب میزانه، باتون یا چوب قانون، عصای افسران، عصا یا چوپ صاحب منصبان

truncheon (اسم)
چماق، عصا، چوب قانون، باتون، چوب پاسبان

پیشنهاد کاربران

به زبان لکی میگیم : گو چو
Cane
Staff
آیا نوشتن کلمه ( اصا ) اینطوری غلط نگارشی هست یا درسته
عصا : چوب رو ، چوب بَر، چودار در زبان آذری مخفف ، چوبدار. در زبان ترکی چلییک گفته می شود که کوتاه شده چوبلوق می باشد. و وام واژه هست از زبانهای ایرانی اما در زبان ترکی چماق می گفته اند کاشغری نوشته است
...
[مشاهده متن کامل]
که ترکان مروجان دینی مسلمان را /چماق اری/ می گفته اند . به خاطر عصایی که اغلب آنها در دستشان داشتند

چوبدستی ؛ عصا :
شبانان که آهوپرستی کنند
ز تیرش همه چوبدستی کنند.
نظامی.
باتون
Walking stick
نوعی عصا = واکر در حل جدول
معنی کلمه نوعی عصا= چاکر .
چَمیک: در زبان ترکی به عصا چَمیک گفته می شود.
همه لغاتی که به عصا میچسبد وبا عصا یک معنی واحد میدهد مانند شق عصای مسلمین یا شق عصای قوم یاطایفه
چوب دستی
crutche
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس