عشوه گر

/~eSvegar/

    flirt
    coquettish
    coy
    flirtatious

مترادف ها

coquet (اسم)
لوند، عشوه گر

coquette (اسم)
لوند، عشوه گر، زن عشوه گر، لاسی، زن لاسی

coquettish (صفت)
عشوه گر، لاسی، طناز

پیشنهاد کاربران

شوخ
دارای عشوه. بیقرار. عشوه گر زیبا و جمیل و خوشگل و دلاویز. ( ناظم الاطباء ) . دلربا. لوند. افسونگر. فریبا :
پیشم آمد بامدادان آن نگارین از کروخ
با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سحر شوخ.
...
[مشاهده متن کامل]

رودکی.
هرکه او در ره رود سرمست و شوخ
افتد اندر خاک خواری از شکوخ.
شاکر بخاری.
مستی و شوخی و عالمسوزی
چه بگویم که چها آمده ای.
خاقانی.
دردی است مرا بدل دوایم بکنید
گرد سر آن شوخ فدایم بکنید.
خاقانی.
یا داشت خوبتر ز تو معشوق عاشقی
یا زاد شوختر ز تو فرزند مادری.
خاقانی.
چه باید ملک جان دادن به شوخی
که ننشیند کلاغش بر کلوخی.
نظامی.
پریچهره بتان شوخ دلبند
ز خال و لب سرشته مشک با قند.
نظامی.
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را.
حافظ.

عشوه: کِرشمه ، ناز و دلبری ، طنازی
عشوه گر: افسونگر ، دلبر ، طناز
افسونگر، طناز، عشوه ساز، عشوه کار، لوند، فرناز

بپرس