requiem
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
Eucharistie با تلفظ اَویخاریستی به زبان آلمانی یکی از ساکرامِنت های هفتگانه ( sieben Sakramente ) یا مراسم هفتگانه عبادی - عادتی دین مسیحیت می باشد. ریشه این واژه را معمولا لغت شناسان در فکر و خیال و از لابلای متون به سوی گذشته میکشند یا رد یابی میکنند و ته آنرا سرانجام به یونان می رسانند و در آنجا متوقف میشوند و ادعا میکنند که به معنای سپاسگزاری و شاکر بودن و تشکر گفتن می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
اما اگر اندکی با دقت به این واژه با حروف لاتین نگاه کنیم، آنگاه میتوانیم به روش معقول و منطقی پی ببریم که این کلمه در اصل و ریشه به زبان فارسی بوده به شکل زیر: او خواریستی به معنای خوردن او. البته ضمیر سوم شخص مفرد او در این واژه ی ترکیبی اشاره به حضرت آقا یا سرور دنیا نداشته بلکه آش شبانه یا شام آخر وی.
رابّی ( rabbi و rabbin با تلفظ رابّین به شکل رب بین به معنای بیننده ی رب ) به معنای آموزگار یا استاد متون تورائی بوده و می باشد و شاگردان ایسا ( عیسی ) اورا رابّی صدا می زده اند.
خردمندان گمنام در سرزمین ایران هزاران سال قبل از تولد ایسا بر این باور و بینش حقیقی بوده اند که نانی که میخوریم، آبی که مینوشیم، هوائی که تنفس میکنیم و آتشی که در فصل سرما کلبه های خود را به کمک آن گرم میکنیم و به کمک آن غذا می پزیم و خاکی که در آن بذر می پاشیم به این واقعیت و طبیعت تعلق دارند و این کائنات، گیتی، کیهان یا جهان چیز دیگری نیست غیر از خود آفریدگار آن. عناصر چهارگانه ( یا اربعه ) بعدا به سرزمین یونان بهمراه انسان مهاجرت کرده اند.
ایسا با آن بینش و باور آشنائی داشته و در شام آخر نان و آب را در مورد بدن و خون خود بکار برده است که نامش پس از مرگ بطور جاودانه در زبان و خط و خاطره شاگردان و انسان و تاریخ زنده بماند. حتا ایسا در طی آن شام آخر به شاگردان خود گفته است که در غیاب وی آن مراسم را بخاطر به یاد ماندن نامش ادامه دهند.
پاولوس اهل تار سوز ( یا تر سوز ) بزرگترین مبلغ و مروج دین مسیحیت در غرب در یکی از نامه های خود چنین جمله ای را درج نموده : در زیر سقف این آسمان هیچ نامی نمی تواندما را نحات دهد غیر از نام Jesus یعنی نام ایسا به بعضی از زبان های غربی.
نتیجه کلی اینکه ایسا و محمّد دو شاگرد برجسته دور دست زمانی مکتب معنویت دینی موسا ( موسی ) محسوب میشوند و استاد موسا در آن مکتب خانه روی تخته سیاه دو افسانه خیالی - اوهامی ؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا را طوری بیان و ترسیم نموده که شاگردان آینده وی نتوانند در حقیقت داشتن آن به سر ها و دل های خود شک و تردید راه دهند. ایسا و محمّد در مورد چگونگی آفرینش این جهان و موجودات درون آن منجمله انسان و هدف از این آفرینش به امر و خواست خدای حقیقی و واقعی، از لحاظ هوشمندی نتوانسته اند از هیچگونه ارجحیت و برتری نسبت به استاد معنوی خود برخوردار شوند، غیر از اینکه ایسا در مورد تولد دوباره به شنوندگان کلام خود گفته است که به شما میگویم تا این آدم قدیمی در وجود شما نمیرد، هرگز نمیتوانید دوباره متولد شوید و مسیحیان امروزی این تولد دوباره را در روح تفسیر میکنند و نه از مادر و از دیدگاه فردی من این تفسیر حقیقت ندارد بلکه تولد های فراوان دوباره از مادر در مدارات و مراتب و درجات فراوان تکاملی برتر . محمّد هم پس از موسا و ایسا به عالم یا ایستگاه میانی تحت عنوان برزخ باور پیدا کرده است که حقیقت دارد اما نه به روشی که خود وی آنرا در قرآن شرح و توضیح داده به شکل《دنیا - برزخ - آخرت》 بلکه به روش معقول و منطقی یعنی علمی به شکل《تولد - زندگی - مرگ - زندگی - تولد》و در این چرخ تولد دوم همان تولد اول خواهد بود با این تفاوت که همیشه در مداری برتر و کمال یافته تر از قبل اتفاق میفتد. در این زمینه اشتباه خردمندان گمنام هندو یعنی کاشفین چرخه سمسرا ( سرا یا خانه درد و رنج به زبان تمثیل ) این بوده که پدیده طبیعی - واقعی - تجربی تولد - زندگی - مرگ را به شکل یک چرخ یا دایره تصور نموده اند و نه به شکل یک قوس یا کمان بسیار کوتاه در پیوند گسست ناپذیر با یک قوس یا کمان بسیار بلند روی محیط یک دایره.
سوال : حضرات موسا و ایسا و محمّد کی دوباره در این دنیا از مادر متولد خواهند شد؟
پاسخ : این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم
( ۸م ، 8m ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود و آنهم در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن و آنهم نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول یا به بیانی دیگر به تعداد یک هفتم کلیه ی کنگره های سلسله دایره وار دهّر ها در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پائین ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی.
نتیجه کلی تر اینکه غیر از خدای حقیقی و واقعی هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد از قبیل لوسیفِر، ابلیس، زَتان، اهریمن و یا شیطان به اصطلاح فرشته وسوسه گر بسوی بدی ها و زشتی ها و جنگ ها ؛ عزرائیل یا ملک الموت و یا فرشته مرگ و مامور قبض روح یا گرفتن روان و یا ستاندن جان و یا هرسه بطور همزمان ؛ گابرئیل یا جبرئیل فرشته پیام آور یا خبر رسان از عالم غیب به علم شهود ؛ میخائیل به شکل مَی خواه ایل به معنای ایل خواهان مَی ملکوتی فرشته رحمت و محبت و مهربانی و سرانجام جناب اسرافیل فرشته صورچی یا شیپور زن در روز قیامت.
... [مشاهده متن کامل]
اما اگر اندکی با دقت به این واژه با حروف لاتین نگاه کنیم، آنگاه میتوانیم به روش معقول و منطقی پی ببریم که این کلمه در اصل و ریشه به زبان فارسی بوده به شکل زیر: او خواریستی به معنای خوردن او. البته ضمیر سوم شخص مفرد او در این واژه ی ترکیبی اشاره به حضرت آقا یا سرور دنیا نداشته بلکه آش شبانه یا شام آخر وی.
رابّی ( rabbi و rabbin با تلفظ رابّین به شکل رب بین به معنای بیننده ی رب ) به معنای آموزگار یا استاد متون تورائی بوده و می باشد و شاگردان ایسا ( عیسی ) اورا رابّی صدا می زده اند.
خردمندان گمنام در سرزمین ایران هزاران سال قبل از تولد ایسا بر این باور و بینش حقیقی بوده اند که نانی که میخوریم، آبی که مینوشیم، هوائی که تنفس میکنیم و آتشی که در فصل سرما کلبه های خود را به کمک آن گرم میکنیم و به کمک آن غذا می پزیم و خاکی که در آن بذر می پاشیم به این واقعیت و طبیعت تعلق دارند و این کائنات، گیتی، کیهان یا جهان چیز دیگری نیست غیر از خود آفریدگار آن. عناصر چهارگانه ( یا اربعه ) بعدا به سرزمین یونان بهمراه انسان مهاجرت کرده اند.
ایسا با آن بینش و باور آشنائی داشته و در شام آخر نان و آب را در مورد بدن و خون خود بکار برده است که نامش پس از مرگ بطور جاودانه در زبان و خط و خاطره شاگردان و انسان و تاریخ زنده بماند. حتا ایسا در طی آن شام آخر به شاگردان خود گفته است که در غیاب وی آن مراسم را بخاطر به یاد ماندن نامش ادامه دهند.
پاولوس اهل تار سوز ( یا تر سوز ) بزرگترین مبلغ و مروج دین مسیحیت در غرب در یکی از نامه های خود چنین جمله ای را درج نموده : در زیر سقف این آسمان هیچ نامی نمی تواندما را نحات دهد غیر از نام Jesus یعنی نام ایسا به بعضی از زبان های غربی.
نتیجه کلی اینکه ایسا و محمّد دو شاگرد برجسته دور دست زمانی مکتب معنویت دینی موسا ( موسی ) محسوب میشوند و استاد موسا در آن مکتب خانه روی تخته سیاه دو افسانه خیالی - اوهامی ؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا را طوری بیان و ترسیم نموده که شاگردان آینده وی نتوانند در حقیقت داشتن آن به سر ها و دل های خود شک و تردید راه دهند. ایسا و محمّد در مورد چگونگی آفرینش این جهان و موجودات درون آن منجمله انسان و هدف از این آفرینش به امر و خواست خدای حقیقی و واقعی، از لحاظ هوشمندی نتوانسته اند از هیچگونه ارجحیت و برتری نسبت به استاد معنوی خود برخوردار شوند، غیر از اینکه ایسا در مورد تولد دوباره به شنوندگان کلام خود گفته است که به شما میگویم تا این آدم قدیمی در وجود شما نمیرد، هرگز نمیتوانید دوباره متولد شوید و مسیحیان امروزی این تولد دوباره را در روح تفسیر میکنند و نه از مادر و از دیدگاه فردی من این تفسیر حقیقت ندارد بلکه تولد های فراوان دوباره از مادر در مدارات و مراتب و درجات فراوان تکاملی برتر . محمّد هم پس از موسا و ایسا به عالم یا ایستگاه میانی تحت عنوان برزخ باور پیدا کرده است که حقیقت دارد اما نه به روشی که خود وی آنرا در قرآن شرح و توضیح داده به شکل《دنیا - برزخ - آخرت》 بلکه به روش معقول و منطقی یعنی علمی به شکل《تولد - زندگی - مرگ - زندگی - تولد》و در این چرخ تولد دوم همان تولد اول خواهد بود با این تفاوت که همیشه در مداری برتر و کمال یافته تر از قبل اتفاق میفتد. در این زمینه اشتباه خردمندان گمنام هندو یعنی کاشفین چرخه سمسرا ( سرا یا خانه درد و رنج به زبان تمثیل ) این بوده که پدیده طبیعی - واقعی - تجربی تولد - زندگی - مرگ را به شکل یک چرخ یا دایره تصور نموده اند و نه به شکل یک قوس یا کمان بسیار کوتاه در پیوند گسست ناپذیر با یک قوس یا کمان بسیار بلند روی محیط یک دایره.
سوال : حضرات موسا و ایسا و محمّد کی دوباره در این دنیا از مادر متولد خواهند شد؟
پاسخ : این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم
( ۸م ، 8m ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود و آنهم در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن و آنهم نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول یا به بیانی دیگر به تعداد یک هفتم کلیه ی کنگره های سلسله دایره وار دهّر ها در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پائین ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی.
نتیجه کلی تر اینکه غیر از خدای حقیقی و واقعی هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد از قبیل لوسیفِر، ابلیس، زَتان، اهریمن و یا شیطان به اصطلاح فرشته وسوسه گر بسوی بدی ها و زشتی ها و جنگ ها ؛ عزرائیل یا ملک الموت و یا فرشته مرگ و مامور قبض روح یا گرفتن روان و یا ستاندن جان و یا هرسه بطور همزمان ؛ گابرئیل یا جبرئیل فرشته پیام آور یا خبر رسان از عالم غیب به علم شهود ؛ میخائیل به شکل مَی خواه ایل به معنای ایل خواهان مَی ملکوتی فرشته رحمت و محبت و مهربانی و سرانجام جناب اسرافیل فرشته صورچی یا شیپور زن در روز قیامت.
شامِ خداوند، شامِ ایزد