عزیز

/~aziz/

    beloved
    darling
    dear
    lovable
    precious
    honey
    bosom
    close
    honoured
    powerful
    lief
    luv

فارسی به انگلیسی

عزیز داشتن
to endear or esteem, to take tender care of

عزیز دردانه
pet, mollycoddle, darling, unique child, (spoiled) darling, unique child (who has been spoiled)

عزیز دردانه کردن
mollycoddle

عزیز شمردن
cherish, treasure

عزیز کردن با پوزش
redeem

عزیز کردن با جبران
redeem

عزیز کردن خود نزد دیگری
ingratiate

عزیز کرده
pet, darling, favourite

عزیز کننده
endearing

مترادف ها

sweetheart (اسم)
یار، دلارام، معشوقه، عزیز، دلبر، نوعی نان شیرینی بشکل قلب، مامانی

honey (اسم)
شهد، معشوق، عزیز، عسل، انگبین

dear (اسم)
عزیز

turtledove (اسم)
یار، عزیز، کبوتر قمری

dear (صفت)
چیز عزیز و پربها، محبوب، گران، عزیز، گرامی، پر ارزش

darling (صفت)
محبوب، عزیز

precious (صفت)
محبوب، لطیف، عزیز، پر ارزش، نفیس، فوق العاده، گرانبها، قیمتی، چیز گرانبها، سنگین قیمت، تصنعی گرامی

پیشنهاد کاربران

عزیز: این واژه که در عربی از ریشه عز ( با تشدید ز ) ساخته شده است، برگرفته از واژه ی اوستایی اَئُزه aoza به معنی گرامی داشتن است. پس عزیز واژه ای عربی شده یا معرب از پارسی است.
همتای پارسی آن اینهاست:
...
[مشاهده متن کامل]

فری fri ( سغدی )
فریان faryān ( سغدی: fryān )
زرژیک zaržik ( سغدی: żržcik )
نازار ( لری ) .

با ارزش، ازشمند
با ارزش، ارزشمند
وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزیزاً
نصرتی چشمگیر، که یا کم نظیر و یا بی نظیر بود.
شاید به پیغمبر ( ص ) اشاره شد
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ
زندگی بدون پیغمبر ( ص ) ؛ زندگی نیست.
عزیز از نظر معنی لغت به کسی گفته می شود که هیچکس نتواند بر او غالب گردد ، و هر چه اراده کند انجام شدنی باشد ، و به تعبیر دیگر همیشه غالب است و هرگز مغلوب نیست . ( تفسیر نمونه ج : 19 ص : 331 )
نفوذ ناپذیر
واژه عزیز
معادل ابجد 94
تعداد حروف 4
تلفظ 'aziz
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی، جمع: اعزّاء و اعزَّة]
مختصات ( عَ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی 'aziz
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
dear
عزیزالهی نام طایفه ای از ایل بزرگ لک حسنوند
عزیزالله خان فرزند ارشد خدائی خان حسنوند بوده
زنده باد لک و لکستان
وصله تن
چشم و چراغ. [ چ َ / چ ِ م ُ چ ِ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از سبب بینائی و سرمایه بصارت. ( آنندراج ) :
قائدچشم و چراغ عالمی گردد چو شمع
آنکه پیماید بدیده قامت شبهای تار.
سنائی.
نیست جز سر عقل و جان دماغ
...
[مشاهده متن کامل]

خلق را در دو خطه چشم و چراغ.
سنائی.
رجوع به چشم ورجوع به چراغ شود.
|| محبوب عزیزالوجود. ( ناظم الاطباء ) . معشوق. کنایه از کسی یا چیزی که مورد علاقه و محبت و توجه خاص است :
تا ظن نبری چشم و چراغا که شب آمد
چشم و دل من سیر شود زان رخ سیمین.
فرخی.
عالم علم بود و بحر هنر
بود چشم و چراغ پیغمبر.
سنائی.
کاشکی خورشید را زین غم نبودی چشم درد
تا بر این چشم و چراغ انجمن بگریستی.
خاقانی.
چشم و چراغ اهل وجودی و در وجود
ذات شریفت آمده بر سر نشان چشم.
سلمان ساوجی.
گر سها در سایه رایت رود چون آفتاب
بعد ازین چشم و چراغ آسمان باشد سها.
سلمانی ساوجی.
رجوع به چشم و رجوع به چراغ شود.
|| کسی که باعث عزت متعلقان خود باشد. ( فرهنگ نظام ) . بزرگ خاندان یا کسی که مایه فخر دودمانی است :
چشم و چراغی که از میان کیان رفت
نور کیان ظل کردگار بماناد.
خاقانی.
ظل حق چشم و چراغ دوده ٔچنگیزخان
شیخ حسن نویان امیر دین فزای کفرکاه.
سلمان ساوجی.
چشم و چراغ ظفر تیغ جهانگیر او
پشت و پناه جهان عدل جهاندار اوست.
سلمان ساوجی.
رجوع به چشم و رجوع به چراغ شود.

ازیز= عزیز= کسی که بسیار دوست دارنده شده است،
گرامی، گران مایه، ارجمند، مهربان، نازنین، هیژا، بِرَیز، هنین
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) . اسل شناسی واژگان فارسی.
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری
اَزیز= عزیز= کسی را بسیار دوست داشتن،
نازنین، گرامی، گران مایه، ارجمند، مهربان، هنین، بِرَیز، هیژا
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) . اسل شناسی واژگان فارسی.
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری
جانا، نازنین
هوالعلیم
عزیز : سرافراز ؛ همیشه پیروز ؛ دراوج اقتدار
به کردی کرمانجی: هَیژا
به کردی سورانی: بِرَیز
به کردی کلهری: هَنین، جاناخَ ( عزیزبهترازجان )
این واژه ایرانی است و که عرب گرفته است و واژه عزت نیز همخانواده آن است
عزیز : عزیز در لغت به معنی هر چیز مشکل ، غیر قابل نفوذ و غالب می باشد . لذا زمینی که عبور از آن به سختی انجام می گیرد عزاز نامیده می شود و نیز هر چیز که بر اثر کمیابی دسترسی به آن مشکل باشد عزیز نامیده می شود .
...
[مشاهده متن کامل]

عزیر در لغت عرب همان عزرا در لغت یهود است ، و از آنجا که عرب به هنگامی که نام بیگانه ای را به کار می برد معمولا در آن تغییری ایجاد می کند ، مخصوصا گاه برای اظهار محبت آن را به صیغه تصغیر در می آورد ، عزرا را نیز تبدیل به عزیر کرده است ، همانگونه که نام اصلی عیسی که یسوع است و یحیی که یوحنا است پس از نقل به زبان عربی دگرگون شده و به شکل عیسی و یحیی در آمده است .

دوست داشتنی و قابل اعتنا
محترم
عزیزبزرگترین نام خداوندهس
جانان، آرام جان، نور چشمی
عَزیز
گُمان می رود واژه ای پارسی و اَرَبیده باشد :
عَزیز < اَزیز : اَز - ایز
اَز : پیش نشست واژ ( حرف اضافه ) = بیش اَز اندازه ، بسیار ، زیاد
ایز : پسوند نام ساز مانند : مَویز، پاکیز، دوشیز، تُرشیز، لَزیز ( لَذیذ ) ، کَنیز. . .
اَزیز : کَسی را بیش اَز اَندازه دوست داشتن
۱. خداوندعزیز یعنی خداوند شکست ناپذیر
۲. به معنی محبوب و دوست داشتنی هم به کار می رود.
جانان، نور چشم، تاج سر، نازنین
ارجمند، شایسته، عالیقدر، عزتمند، گرامی، گرانمایه، محترم، نورچشم
dear
عزیزم :my dear one
ارزشمند شکست ناپذیر
شکست ناپذیر، مغلوب نشدنی، پیروز مند
گرامی، محترم، بسیار دوست داشتنی
گران
مانند: عزیز تر از جان = گران تر از جان
بسیاردوست داشتنی، قابل احترام، باارزش ومهم بودن
عزتمند یا محترمbk
ارجمند, گرامی, محترم
عزیز یعنی عزتمند، شکست ناپذیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس