عزیز: این واژه که در عربی از ریشه عز ( با تشدید ز ) ساخته شده است، برگرفته از واژه ی اوستایی اَئُزه aoza به معنی گرامی داشتن است. پس عزیز واژه ای عربی شده یا معرب از پارسی است.
همتای پارسی آن اینهاست:
... [مشاهده متن کامل]
فری fri ( سغدی )
فریان faryān ( سغدی: fryān )
زرژیک zaržik ( سغدی: żržcik )
نازار ( لری ) .
با ارزش، ازشمند
با ارزش، ارزشمند
وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزیزاً
نصرتی چشمگیر، که یا کم نظیر و یا بی نظیر بود.
شاید به پیغمبر ( ص ) اشاره شد
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ
زندگی بدون پیغمبر ( ص ) ؛ زندگی نیست.
عزیز از نظر معنی لغت به کسی گفته می شود که هیچکس نتواند بر او غالب گردد ، و هر چه اراده کند انجام شدنی باشد ، و به تعبیر دیگر همیشه غالب است و هرگز مغلوب نیست . ( تفسیر نمونه ج : 19 ص : 331 )
نفوذ ناپذیر
واژه عزیز
معادل ابجد 94
تعداد حروف 4
تلفظ 'aziz
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی، جمع: اعزّاء و اعزَّة]
مختصات ( عَ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی 'aziz
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
dear
عزیزالهی نام طایفه ای از ایل بزرگ لک حسنوند
عزیزالله خان فرزند ارشد خدائی خان حسنوند بوده
زنده باد لک و لکستان
وصله تن
چشم و چراغ. [ چ َ / چ ِ م ُ چ ِ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از سبب بینائی و سرمایه بصارت. ( آنندراج ) :
قائدچشم و چراغ عالمی گردد چو شمع
آنکه پیماید بدیده قامت شبهای تار.
سنائی.
نیست جز سر عقل و جان دماغ
... [مشاهده متن کامل]
خلق را در دو خطه چشم و چراغ.
سنائی.
رجوع به چشم ورجوع به چراغ شود.
|| محبوب عزیزالوجود. ( ناظم الاطباء ) . معشوق. کنایه از کسی یا چیزی که مورد علاقه و محبت و توجه خاص است :
تا ظن نبری چشم و چراغا که شب آمد
چشم و دل من سیر شود زان رخ سیمین.
فرخی.
عالم علم بود و بحر هنر
بود چشم و چراغ پیغمبر.
سنائی.
کاشکی خورشید را زین غم نبودی چشم درد
تا بر این چشم و چراغ انجمن بگریستی.
خاقانی.
چشم و چراغ اهل وجودی و در وجود
ذات شریفت آمده بر سر نشان چشم.
سلمان ساوجی.
گر سها در سایه رایت رود چون آفتاب
بعد ازین چشم و چراغ آسمان باشد سها.
سلمانی ساوجی.
رجوع به چشم و رجوع به چراغ شود.
|| کسی که باعث عزت متعلقان خود باشد. ( فرهنگ نظام ) . بزرگ خاندان یا کسی که مایه فخر دودمانی است :
چشم و چراغی که از میان کیان رفت
نور کیان ظل کردگار بماناد.
خاقانی.
ظل حق چشم و چراغ دوده ٔچنگیزخان
شیخ حسن نویان امیر دین فزای کفرکاه.
سلمان ساوجی.
چشم و چراغ ظفر تیغ جهانگیر او
پشت و پناه جهان عدل جهاندار اوست.
سلمان ساوجی.
رجوع به چشم و رجوع به چراغ شود.
ازیز= عزیز= کسی که بسیار دوست دارنده شده است،
گرامی، گران مایه، ارجمند، مهربان، نازنین، هیژا، بِرَیز، هنین
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) . اسل شناسی واژگان فارسی.
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری
اَزیز= عزیز= کسی را بسیار دوست داشتن،
نازنین، گرامی، گران مایه، ارجمند، مهربان، هنین، بِرَیز، هیژا
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) . اسل شناسی واژگان فارسی.
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری
جانا، نازنین
هوالعلیم
عزیز : سرافراز ؛ همیشه پیروز ؛ دراوج اقتدار
به کردی کرمانجی: هَیژا
به کردی سورانی: بِرَیز
به کردی کلهری: هَنین، جاناخَ ( عزیزبهترازجان )
این واژه ایرانی است و که عرب گرفته است و واژه عزت نیز همخانواده آن است
عزیز : عزیز در لغت به معنی هر چیز مشکل ، غیر قابل نفوذ و غالب می باشد . لذا زمینی که عبور از آن به سختی انجام می گیرد عزاز نامیده می شود و نیز هر چیز که بر اثر کمیابی دسترسی به آن مشکل باشد عزیز نامیده می شود .
... [مشاهده متن کامل]
عزیر در لغت عرب همان عزرا در لغت یهود است ، و از آنجا که عرب به هنگامی که نام بیگانه ای را به کار می برد معمولا در آن تغییری ایجاد می کند ، مخصوصا گاه برای اظهار محبت آن را به صیغه تصغیر در می آورد ، عزرا را نیز تبدیل به عزیر کرده است ، همانگونه که نام اصلی عیسی که یسوع است و یحیی که یوحنا است پس از نقل به زبان عربی دگرگون شده و به شکل عیسی و یحیی در آمده است .
دوست داشتنی و قابل اعتنا
محترم
عزیزبزرگترین نام خداوندهس
جانان، آرام جان، نور چشمی
عَزیز
گُمان می رود واژه ای پارسی و اَرَبیده باشد :
عَزیز < اَزیز : اَز - ایز
اَز : پیش نشست واژ ( حرف اضافه ) = بیش اَز اندازه ، بسیار ، زیاد
ایز : پسوند نام ساز مانند : مَویز، پاکیز، دوشیز، تُرشیز، لَزیز ( لَذیذ ) ، کَنیز. . .
اَزیز : کَسی را بیش اَز اَندازه دوست داشتن
۱. خداوندعزیز یعنی خداوند شکست ناپذیر
۲. به معنی محبوب و دوست داشتنی هم به کار می رود.
جانان، نور چشم، تاج سر، نازنین
ارجمند، شایسته، عالیقدر، عزتمند، گرامی، گرانمایه، محترم، نورچشم
dear
عزیزم :my dear one
ارزشمند شکست ناپذیر
شکست ناپذیر، مغلوب نشدنی، پیروز مند
گرامی، محترم، بسیار دوست داشتنی
گران
مانند: عزیز تر از جان = گران تر از جان
بسیاردوست داشتنی، قابل احترام، باارزش ومهم بودن
عزتمند یا محترمbk
ارجمند, گرامی, محترم
عزیز یعنی عزتمند، شکست ناپذیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)