عزم سفرکردن


    to start on a journey
    to set about for a journey

پیشنهاد کاربران

توشه برداشتن . [ ش َ / ش ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از مسافر شدن . ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ) . مصمم گشتن برای مسافرت . ( ناظم الاطباء ) :
بفرمود تا توشه برداشتند
همی راه دشوار بگذاشتند.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی .
بفرمود تا توشه برداشتند
ز یک ساله تا آب بگذاشتند.
فردوسی .

بپرس