عزل

/~azl/

    deposition
    deposal
    removal from office

فارسی به انگلیسی

عزل کردن
depose, dismiss, remove, to depose, to discharge

مترادف ها

discharge (اسم)
تخلیه، عزل، خلع، ترشح، بده، انفصال

dismissal (اسم)
اخراج، عزل، برکناری، مرخصی

deposal (اسم)
اخراج، عزل، خلع

removal (اسم)
عزل، رفع، برداشت، ازاله

پیشنهاد کاربران

عَزَل ؛ عُزلت ، جدایی ، تنهایی
عَزْل ؛ جدا شدن ، تنها شدن
فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
معزول شدن یعنی جدا شدن تنها شدن یا برکنار شدن از یک سیستم و سازمان یا گروه و جمعیت
...
[مشاهده متن کامل]

َازَل ؛ مرتبط با کلمه ی عُزلت با اصطلاح رایج کُنج عُزلت گُزیدن به معنی تنهایی و تنها شدن و دور از جمعیت بودن.
زمانی که کسی جز وجود پاک و مقدس خداوند متعال نبود و خداوند متعال تنهای تنها بود.
ابد ؛ وقتی که که خداوند متعال شروع کرد به یک آبادی بی انتها
مصدر ریشه ی ثلاثی عزل دو حرف ( ز ل ) می باشد
وجود این دو حرف در ساختمان کلمه ی عُزلت مفهوم تاریکی و ضلالت و عدم وجود حیات را هم به میان می آورد.
به گونه ای که کلمه ی عزراییل به معنی رایج فرشته مرگ و با مفهوم از نور انداختن یا از ادامه حیات معزول شدن و معذور شدن منشعب از این کلمه قابل مشاهده است.
عزرائیل ؛ معزول کننده ، به عزلت بردن ، معذور کردن انسان از ادامه ی حیات در عالم ماده.
عُزرا و عُزَیْر ؛ مفهوم این کلمه در نامگذاری ها اشاره به عَزلی بودن و تنها بودن انسان ها در عالم ماده و عزیمت انسان ها به عالمی دیگر برای به عزت رسیدن دارد.

اخراج. وبرکنار کردن کسی از کار یا سمت
یکی از معانی کلمۀ �عزل� در عربی، زندان انفرادی است.
در اصطلاح عامه" بیرون کشیدن" و " بیرون ریختن" گفته میشود.
خارج کردن آلت رجولیت از فرج زن به هنگام انزال و ریختن آن در اطراف و یا جای دیگر به منظور خودداری از فرزند داشتن.
غزل
be stripped of your rank ( =have it taken from you as a punishment )
The officer was stripped of his rank for his part in affair.
عَزلیدن کسی.
برکناریدن کسی.
عزل همان فسخ است .
که اگر این فسخ از جانب موکل باشد میشود == عزل
و اگر این فسخ از جانب وکیل باشد میشود استعفاء.
بر کنار کردن
برون کاری