عریض

/~ariz/

    broad
    wide
    extensive

فارسی به انگلیسی

عریض تر کردن
widen

عریض کردن
broaden, widen, to widen

مترادف ها

wide (صفت)
وسیع، نامحدود، فراخ، پهناور، پهن، عریض، گشاد، پرت، بسیط، زیاد، کاملا باز

broad (صفت)
پهناور، پهن، عریض، گشاد

پیشنهاد کاربران

عریض. [ ع َ ] ( ع ص ) پهناور. ( منتهی الارب ) . خلاف طویل. ( از اقرب الموارد ) . باپهنا. دارای عرض زیاد. پهن. پهناور. ( فرهنگ فارسی معین ) . عُراض. ( اقرب الموارد ) . و رجوع به عُراض شود. ج ، عِراض. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) : به تخته های عریض ترتیب داده و به علاقات محکم کرده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 275 ) . || کنایه از چیز بسیار و کثیر است. پهن ، یعنی بسیار و همیشه. ( ترجمان القرآن جرجانی ) : دعاء عریض ؛ دعاء بسیار. ( منتهی الارب ) . دعای کثیر، و آن مجاز است از عرض و پهنای جسم. ( از اقرب الموارد ) : و اذا مسه الشر فذو دعاء عریض ( قرآن 51/41 ) ؛ و چون او را شر رسد، پس صاحب دعایی بسیار است.
...
[مشاهده متن کامل]

از پی عرض نگه داشتن و جاه عریض
خواسته بر دل او خوارتر از خاک و حصاست.
منبع. لغت نامه دهخدا

( و اذا مسه الشر فذو دعاء عریض ) .
هر گاه مختصر ناراحتی به او برسد تقاضای فراوان و زیادی برای برطرف شدن آن دارد و دعای مستمر می کند .
عریض به معنی پهن در مقابل طویل است ، و عرب این دو تعبیر را در مورد کثرت و زیادی به کار می برد . ( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 324 )
پت و پهن
پهن، پهنادار، فراخ، گسترده، گشاد، وسیع، پهناور
پهناور